زمان این دستور، وقتی است که پیامبر(ص) از حجة الوداع برمیگردد و در روز 18 ذوالحجه در محلی به نام "غدیر" مأموریت این کار پیدا میشود. حجة الوداع در اواخر عمر پیغمبر است؛ یعنی بیش از 20 سال است که ایشان در حال تلاش برای ابلاغ رسالت الهی هستند و در راه آن، اینهمه صدمه دیدند. ولی خدا میفرماید إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه؛ اگر این کار را نکردی اصلا رسالت الهی را نرساندی. نه اینکه این یک مورد را نرساندی، نه، مقصود این نیست؛ بلکه معنی این فرموده این است که اصلا کاری تا الان نکردی و همه آن زحمات قبلی از بین میرود. به عبارت دیگر اگر این یک کار را انجام ندهی انگار تا حالا کاری انجام نداده ای. این تهدید خیلی سنگینی است نسبت به نبی اعظم(ص) و ادبیات خدا با انبیاء هم ادبیات عجیبی است. در بین این همه مخلوقات خداوند، برگزیدگان انبیاء هستند؛ برگزیده برگزیدگانش نیز نبی اعظم(ص) است. اما این تعابیر، تعابیری تند است. چرا پیامبر(ص) برای ابلاغ این پیام، احساس دشواری و سختی می کرد و این تعبیر نازل شد؟
* دشواری های پیامبرانه
پیامبر اکرم(ص) در راه تبلیغ اسلام، دشواری های فراوانی کشید؛ چه در مکه، چه در مدینه که جنگهای متعدد کرد. ایشان با آن شرایط سختی که در ابتدای اسلام وجود داشت، کمر همت به هدایت مردم بست. در همان سالهای اول که پیامبر به موجب آیه "وَاَنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَقرَبین" مأموریت پیدا کرد تا رسالت خود را به بستگانش ابلاغ کند، باز همچون غدیر، احساس دشواری نکرد؛ با اینکه میدانست قریشیها چه تیپ آدمهایی هستند!
حالا چطور در غدیر اینقدر سختش میآید؟ اینجا که اینهمه جمعیت مرید دارد که تا شنیدند ایشان میخواهد به حج برود خود را به ایشان رساندند؟ در زمانی که اسلام در دوران شوکت و قدرت است و حضرت جایگاهی فوق العاده قوی در بین این مخاطبان دارد چرا ابلاغ آن پیام اینقدر دشوار است؟
به اعتقاد من، پاسخ این است که: پیامبر(ص) میدانست آنان براحتی زیر بار آن دستور نمیروند. آنها را می شناخت و به تعبیری خودش آنها را بزرگ کرده بود و میدانست چه جور آدمهایی هستند. حالا چرا اینها زیر بار این مسأله نمیروند؟ مگر اینها بعد از پیامبر(ص) در جریان سقیفه زیر بار دیگران نرفتند و نپذیرفتند؟ چطور پیغمبر نگران بود که اینها زیر بار نمیروند؟
یک شرایطی است که پیغمبر این را متوجه است که علی بن ابیطالب(ع) کمالاتش زیر سؤال نیست بعد از پیامبر کسی در کمالات علی خدشه نکرد. نگفتند علمش، نگفتند شجاعتش، عدالتش مخدوش است. هیچ کس حرفی نزد. ولی پبامبر توجه دارد که زمینههایی که در فضای ذهنی این افراد بوده ( اکثر این افراد تازه مسلمان هستند چون تا زمان صلح حدیبیه تعداد مسلمانها زیاد نیست، صلح حدیبیه که سال ششم هجری است آغاز رشد اسلام میشود سال هفتم که خیبر اتفاق میافتد قدرت دوبارهای اسلام پیدا میکند و سال هشتم که اوج تواناییهای اسلام در دوران خودش است سال فتح مکه است. اکثر این افراد فرهنگ قبلی خودشان را دارند) مهمترین ویژگی که در علی(ع) برای آن مخاطبان قابل قبول نبود مشکل سن علی بن ابیطالب(ع) بود. چون مشکل دیگه ای نبود و پیغمبر اینطور احساس میکرد که اگر با این شرایطی که هست اعلام کند علی بن ابیطالب(ع) جانشین است و بعد از من ولایت بر عهده اوست این تصور پیدا میشود که چون فامیلش است، دامادش است، پسرعمویش هست از این باب داره پیامبر این را میگوید و الا چه بسا دیگرانی بهتر از او بودند و پیغمبر آنها را مطرح نکرد. به همین دلیل پیامبر خیلی مشکل عرضه این مطلب را داشتند.
* سرپیچی نزدیکان!
پیامبری که با آن مشکلات و با آن شرایط، آن جماعت را تحمل کرد و آن طور نرم با آنان برخورد می نمود، چرا اینقدر دشواری احساس می کرد؟ من معتقدم نکته اصلی این بود که: "احساس پیامبر در آن نقطه این است که نزدیکانش هم زیر بار نمیروند چه برسد به دورترها و تازه مسلمان شدهها" و همین هم شد. آنهایی که در سقیفه نشستند، سوابقشان با پیامبر طولانی بود و تازه مسلمان شده نبودند. بعضی از آنان از مکه مسلمان شدند و با پیغمبر در هجرت بودند. ولی با این همه زیر بار نرفتند و با استدلالهایی همچون اینکه "اگر علی(ع) بیاید اختلاف پیدا میشود"، "امت نمیپذیرد"، "شق عصای مسلمین میشود" و ... بالاخره آن دستور را نپذیرفتند.
این جمله که ما در روز عید میگوییم الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ توجه داشته باشیم که این نعمت بزرگی بوده که اکثریت مسلمانان در طول تاریخ نتوانستند این مطلب را بفهمند و قبول کنند با این همه نشانههایی که در خود قرآن و سنت وجود داشت. داستان غدیر اولین باری نبود که علی بن ابیطالب مطرح شد وقتی شما روایات را نگاه کنید وقتی که پیامبر ماموریت پیدا میکند به انذار عشیرة الاقربین و فامیل خودش (قریش) را به اسلام دعوت میکند در همان جا ولایت علی(ع) را مطرح میکند که در آنچا بعضی به پدر علی(ع) طعنه میزنند خب آن موقع ایشان سنی نداشتند و 13 ، 14 ساله بودند و میگویند تو از این به بعد باید به حرفهای بچه کوچکت گوش دهی و ابوطالب را مسخره میکنند.
* خطبه غدیر
خطبه غدیر نقلهای مختصر و مفصل دارد که پیامبر مفصل صحبت کردند که آن نقلهای مختصر ظاهرا قسمتهایی از صحبت های ایشان است. منبرهای ائمه مثل ما نبودند کلا سخنرانیهای کوتاهی داشتند ولی این یک مورد پیامبر مفصل صحبت میکنند. در آن صحبت ایشان یک نوع استدلا میکند یعنی اولاً سخنرانی نیست و پیامبر ابتدا یک چیزهایی میپرسند و جواب میگیرند و بعد مطلب را میگویند. که یکی از آن مقدمات این است که پیامبر به آیه النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ اشاره میکنند. بعد مردم جواب میدهند اینطوری نبود که مردم سکوت کنند. بعد از اینکه این طراحی جمعیت و منبر و شرایط و مقدمه چینی که پیامبر میکنند اینجوری نیست که مخاطب را مثل بعضی از ما دیوار فرض کرده و بعد صحبت کنند. ایشان با شناخت درستی از مخاطب میخواهند مطلب را بگویند. ایشان چون میدانند که در زیرساختهای فکریشان مسائلی است که هضم این مطلب آسان نیست برای همین زمینه هضمش را برای مخاطب در حد امکانش فراهم میکنند. حالا اینکه یکی زیر بار نمیرود به پیامبر ربطی ندارد. من به عنوان یک منبری و سخنران یک مطلبی را با توجه به مخاطب باید بگویم که این وظیفه من است و باید بدانم زمینههای ذهنی مخاطب چگونه است. پیامبر با اشراف کامل و مقدمه چینی مطلب را میگویند. ایشان قبلش بسیار سخن می گویند که من چه کردم و شما چه بودید. از خودشان تعریف نمیکنند میخواهد یادآوری کند جایگاه خودش را به مخاطب و بعد از این یادآوری آیه النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ را یادآوری و بعد از همه این مقدمات عبارت معروف من کنت مولا فهذا علی مولا. چرا هذا؟ حضرت میخواهد اشاره کند که منظور از تعبیر من بعد یکی نگوید علی مولا، علی مقصود خدا بوده علی اعلی، خدا مقصود بوده علی علی مورد نظر بوده.
حضرت دست علی(ع) را بالا میبرند. در نقاشیهای کنونی امام علی(ع) را مثل یک بچه کوچولو ترسیم میکنند. آن زمان علی(ع) یک پهلوان است که عمرشان از 30 سال گذشته و اینجور نیست که در نقاشیها مثل بچهها میکشند. ایشان بچه 10 ساله نبودند اول داستان نبوده که آخر دوران پیامبر(ص) بوده است.
پیامبر(ص) دست علی(ع) بالا میبرند و میگویند این علی. چرا ؟ برای اینکه باب شبهات را ببندند. حالا میبینید بعد از اینهمه قرن این همه جمعیت و مخاطب و این همه بخٍ بخٍ (تبریک و تهنیت) که گفتند آن روز، امروز میبینید چگونه است. اولاً اینکه از غدیر در دنیای اسلام کسی خبردار نمیشود ما شیعهها فقط متوجهیم. شما بروید بیرون محیط شیعی اصلا نمیدانند غدیر چی هست! درباره غدیر هیچ نشنیدند.
غدیر چیزی نیست که یک نفر یا دو نفر آن را نقل کرده باشند. یک حادثه خصوصی بوده باشد که پیامبر در گوش یک نفر گفته باشد این علی(ع) است، نه اینطور نبوده این همه راوی، تاریخ، نشانه که وقتی نگاه میکنی میبینی باید یک چیزی باشد که در تارک تاریخ اسلام بدرخشد با این همه مقدمات پیامبر(ص) انجام داده حالا وقتی شما نگاه میکنی داستان غدیر را در آثار علمای مختلف، مذاهب، عرفا، شعرا و ... همه جا این بحث آمده. حالا وقتی نگاه میکنی بعد از 1400 سال در دوران به اصطلاح ارتباطات، فناوری و علم میبینی اکثریت جهان اسلام اصلا نمیدانند 18 ذیحجه چی هست؟ غدیر چی هست؟ در عمرشان اصلا نشنیدند واقعا همینطور است. ما برخورد داشتیم بیشتر سالهای گذشته در محیط عربستان و با گروههای مختلف برخورد میکردیم میدیدیم اینها اصلا هیچ چیزی نمیدانند.
گفته بود چی هست چیه این داستان عاشورا؟ در پاسخ گفته بود نمیدانم خسن و خسینی بودند با همدیگر جنگیدند مثل اینکه. یه چیزی خسن و خسینی بداند اینها این مقدار هم نمیدانند.
حالا این چه داستانیه واقعا و چکار شده در تاریخ که واقعا یک حادثهای به این وضوح چطور میشود این را مخفی کرد؟ و الان این مخفی شده و یکی از عجایب تاریخ است. واقعیتی است که واقعا اتفاق افتاده و مردم خبر ندارند. و این مسئولیت ما است که این را به مردم برسانیم و بفهمانیم و برای رساندن و فهماندن باید مخاطب را بشناسیم. خیلی از کارهایی که ما میکنیم به درد محیط خودمان میخورد یعنی مایی که غدیر را قبول داریم این حرفها را گوش میدهیم اما کسانی که نمیدانند این حرفها را چه باید کرد؟ ما اصلا نمیفهمیم که چه جوری باید با آنها صحبت کنیم که بفهمند. ما خیلی از حرف هایمان در دفاع از مذهب دفاعهای داخل خودمان است دفاعی است که خودمان خوشمان میآید. این دفاع را به آنهایی که مخالف هستند میگوییم اثری ندارد بلکه اثر عکس خواهد داشت چون ما نمیدانیم آنها چه جوری فکر میکنند یک چیزهایی میگوییم که به جای جذب طرف سبب دفعش میشود.
بعضی از کتابهایی که نمیخواهم اسمی ببرم که بعضی تعریف و تمجید آنها را میکنند از این قبیل هستند. این کتابها در محیطها غیر شیعه هیچ نفوذی نکرده و هیچ ضریب نفوذی نداشتند و فقط در محیط شیعه بودند. در محیط شیعه هم که شیعه بوده دیگه! برای شیعه میخواهی ثابت کنی که ولایت علی بن ابیطالب(ع) حقه این خیلی هنره؟ اینکه خودش شیعه بوده و قبول داشته. در الغدیر مرحوم علامه امینی خیلی سعی کرده که جوری بگوید که مخاطبان غیر شیعه هم جذب شوند. نمیگویم این هم کامل است الغدیر در زمان خودش با یک شکل خاصی برای مخاطبان خاصی است. همه که نمیتوانند از آن استفاده کنند.
واقعیت قضیه این است که در ترویج دین و مذهب ما باید به این نکته خیلی توجه کنیم که من معتقدم که پیامبر(ص) تمام این نکات را در خطبه غدیر ملاحظه میکند که مخاطبشان کیست با چه ذهنیتی داره به پیغمبر نگاه میکند و چه چیزی در ذهنش میگذرد. با آن همه مقدمات پیامبر صحبت میکند ولی باز هم شیاطین همیشه بودند و هستند اینها سعی میکنند همیشه لیطفئو نورالله ... خدا خودش نورش را نگه میدارد تشیع که از بین نرفت بلکه هر روز هم رشد میکند. باید توجه شود وقتی ما منبر میرویم بفهمیم مخاطب ما چه ذهنیتها، شبهات و مشکلاتی در ذهن دارد جوری صحبت کنیم که بتوانیم پاسخگو باشیم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ نعمت بزرگی است که باید قدرش را بدانیم و این نعمت برای نوع ما بیزحمت فراهم شده و چون بیزحمت است شاید ما اهمیتی که آنطور باید کم بهش میدهیم. من خیلی برخورد داشتم با افرادی که مسلمان نبودند و مسلمان شدند همه این افراد تعبیری جالب دارند که ما وقتی مسلمان شدیم انگار متولد شدیم. اینها وقتی مسلمان میشوند اصلا نمیدانند در اسلام مذاهب وجود دارد فکر میکنند اسلام یک عقیده یک پارچه است و همه مسلمان هستند. اولش اینطور هستند بعد که مسلمان میشوند تازه بعدش درگیر میشوند.
برخی از این افراد به زحمت تا تشیع آمدند. یکی از اینها میگفت به دانشگاهی در کانادا که مرکز اسلام شناسی داشت گفتم میخواهم درباره مذاهب اسلامی تحقیق کنم میگفت کتابهای مختلف درباره مذاهب را خواندم و به آنها گفتم یک مذهب دیگر هم هست به نام شیعه. که آنها گفتند شیعهها اصلا مسلمان نیستند این اصلا مذهب نیست یک چیز من درآوردی است ولش کن! گفتم حالا یک کتاب از اینها بدید بخوانم که در جواب گفتند اینها اصلا علم و این حرفها در بینشان نیست، چیزی بلد نیستند که بخواهند کتاب داشته باشند. میگفت هرچه من اصرار میکردم بیفایده بود و هیچی به من ندادند.
او میگفت وقتی من دیدم اینها اینطور میگویند و اینقدر حساسیت نشان میدهند باعث شد من فکر کنم یک خبریه لابد و بعد رفتم این طرف و آن طرف گشتم و به نتیجه رسیدم
این آقا «احمد حنیف» هستند از فعالین مبلغین منطقه آمریکا و آمریکای شمالی است احمد خودش برای من تعریف میکرد که دانشگاهی معروف در کانادا است چنین پاسخ دادند.
احمد میگفت وقتی من تشیع رسیدم انگار دوباره متولد شدم. او چند سال متولد بوده که از مذاهب بیخبر بوده. حالا چون تشیع بیزحمت به ما رسیده خیلی قدرش را نمیدانیم مثل بچههایی که یهو ثروتی از پدرشان بهشون میرسد اینها قدرش را نمیدانند اما افرادی که به زحمت این ثروتها را به دست میآورند خیلی قدرش را میدانند. حالا ثروتها که ارزشی در مقابل هدایت ندارد و خدا این نعمت را به ما داده انشاءالله قدردانش باشیم.
* نعمتی بزرگ و بدون زحمت
ما این توفیق را داریم و بدون زحمت بدست آوردیم، در خانواده شیعی به دنیا آمدیم از همان ابتدا با حب علی بن ابی طالب آشنا شدیم. ولی این نعمت یک نعمت فوق العاده ای است که به ما داده شده. این الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ یک تعارف نیست نعمتی بزرگ است که انشاءالله قدردان آن باشیم.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
14- آیا می دانید علی علیه السلام برای اثبات حقانیت خود در چه مکان و زمانهایی به حدیث غدیر استشهاد نمودند ؟
بررسی اجمالی کتابهای معتبر و مورد قبول فرقه های گوناگون اسلامی نشان می دهد که حضرت علی(ع) بیش از 22 بار پیرامونغدیر و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمی گنجد و نیازمند رصت بیشتر است، ولی برای نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقیه موارد تنها به ذکر منابع بسنده می کنیم.
در مسجد پیامبر(ص)
1. برابر آنچه از منابع تاریخی به دست می آید اولین موردی که حضرت علی - علیه السلام - حدیث غدیر را مطرح فرمود، بعد از رحلت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و آله - بود. وقتی حضرت را برای بیعت به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بیان حقانیت خود خلافت مسلمین را از آن خویش دانست و از بیعت امتناع کرد. بشیر بن سعد انصاری برخاست و گفت: ای ابوالحسن، اگر انصار قبل از بیعت با ابوبکر این کلام را می شنیدند، حتی دو نفر در باره بیعت با شما اختلاف نمی کردند. حضرت در جواب فرمود:
«یا هؤلاء اکنت ادع رسول الله مسجی لا اواریه و اخرج انازع فی سلطانه؟ و الله ما خفت احدا یسمو له و ینازعنا اهل البیت فیه و یستحل ما استحللتموه، و لا علمت ان رسول الله صلی الله علیه و آله ترک یوم غدیر خم لاحد حجة و لا لقائل مقالا. فانشد الله رجلا سمع النبی صلی الله علیه و اله یوم غدیر خم یقول: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله » ان یشهد الان بما سمع ». (1)
آیا باید پیکر رسول خدا(ص) را بر روی زمین رها می کردم و قبل از کفن و دفن آن حضرت، در باره خلافت و جانشینی وی نزاع می کردم؟ مساله خلافت چنان روشن بود که گمان نمی کردم کسی در صدد دستیابی به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر(ص) درگیر شوند. مگر رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در روز غدیر خم حجت را بر مردم تمام نکرد و مگر جای عذری برای کسی باقی مانده بود؟
همگان را به خدا قسم می دهم، هر کس کلام پیامبر اکرم در روز غدیر خم را شنیده است که می فرمود: «هر کس که من مولای او هستم اینک علی مولای اوست. خداوندا، هر کس علی را دوست دارد دوست بدار و آن که علی را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر کس علی را یاری کند یاری کن، و هر که علی را خوار کند، خوار ساز.» برخیزد و شهادت دهد.
زید بن ارقم می گوید: بعد از این سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهی دادند. اما من، با آنکه این گفتار را از زبان رسول الله - صلی الله علیه و آله - شنیده بودم، از ادای شهادت خودداری کردم و بر اثر همین امر و نفرین حضرت بینایی ام را از دست دادم.
در خطبه وسیله
2. هفت روز پس از وفات پیامبر اکرم(ص)، امیرمؤمنان - علیه السلام - در مدینه خطبه ای بسیار بلند ایراد فرمود که به خطبه وسیله معروف شد. حضرت در آن خطبه به واقعه غدیر خم و نزول آیه اکمال دین در آن روز تصریح می کند. ثقة الاسلام کلینی، در روضه کافی، خطبه وسیله را نقل کرده است. در بخشی از آن چنین می خوانیم:
«... و قوله صلی الله علیه و اله حین تکلمت طائفة فقالت: نحن موالی غ رسول الله(ص) فخرج رسول الله صلی الله علیه و آله الی حجة الوداع ثم صار الی غدیر خم، فامر فاصلح له شبه المنبر ثم علاه و اخذ بعضدی حتی رئی بیاض ابطیه رافعا صوته قائلا فی محفله: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه » فکانت علی ولایتی ولایة الله و علی عداوتی عداوة الله. و انزل الله عزو جل فی ذلک الیوم: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا (2) فکانت ولایتی کمال الدین و رضا الرب جل ذکره...» (3)
[در اواخر عمر پیامبر اکرم(ص)،]، وقتی گروهی گفتند: ما بعد از پیامبر رهبران مردم هستیم، رسول خدا(ص) برای حجة الوداع از مدینه خارج شد و پس از اعمال حج به وادی غدیر خم شتافت، فرمان داد چیزی مانند منبر برایش آماده کردند. سپس بالای آن رفت، و بازوی مرا گرفت و بلند کرد، به گونه ای که سفیدی زیر شانه هایش دیده شد. آنگاه با آواز بلند فرمود:
هر کس که من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا، دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولایت من معیار ولایت خدا و دشمنی با من میعار دشمنی با خدا شد; و خداوند در همان روز این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم.
پس ولایت من کمال دین و رضایت پروردگار جل ذکره شد. ...
در شورای شش نفره
3. در شورای منتخب خلیفه دوم برای تعیین خلیفه، که امیرمؤمنان - علیه السلام - نیز در شمار آنان جای داشت، استدلالهای فراوانی از حضرت نقل شده که در کتابهای تاریخ و حدیث به «حدیث الانشاد» یا «حدیث المناشدة » معروف است. امام(ع) در یک از استدلالهای خود به حدیث غدیر خم استناد کرده است.
ابن مغازلی شافعی (متوفای 483)، در کتاب المناقب،سخن علی(ع) را چنین نقل می کند:
«فانشدکم بالله، هل فیکم احد قال له رسول الله صلی الله علیه و آله: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، لیبلغ الشاهد منکم الغائب » غیری؟ (4) قالوا: اللهم لا.»
شما را به خدا سوگند می دهم، در جمع شما غیر از من کسی هست که پیامبر در باره او فرموده باشد: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضای شورا گفتند: به خدا سوگند، نه ».
در روزگار عثمان
4. در ایام خلافت عثمان جمعی از مهاجران و انصار در مسجد النبی - صلی الله علیه و اله - گرد آمده، پیرامون فضایل و سوابق قریش و انصار سخن می گفتند و از سخنان پیامبر اکرم(ص) در باره قریش و انصار بهره می جستند. حضرت علی - علیه السلام - نیز در این مجلس حضور داشت و به سخنان آنان گوش می داد. گروهی از حضرت خواستند که او نیز سخنی بگوید. حضرت پاره ای از سوابق و مناقبش را برشمرد و حاضران بر درستی گفتارش گواهی دادند. آنگاه امام به حدیث غدیر اشاره کرد و فرمود:
«افتقرون ان رسول الله صلی الله علیه و آله دعانی یوم غدیر خم فنادی لی بالولایة ثم قال: لیبلغ الشاهد منکم الغائب؟ »قالوا: اللهم نعم. (5)
آیا قبول دارید که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - در روز غدیر خم مرا خواست، ولایتم را به مردم ابلاغ کرد و فرمود حاضران باید این مطلب را غایبان برسانند؟
حاضران گفتند: آری.
در میدان جنگ جمل
5. قبل از شروع جنگ جمل، حضرت برای اتمام حجتی دیگر به طلحه پیام داد تا با وی دیدار کند. طلحه نیز پذیرفت و به حضور امیرمؤمنان - علیه السلام - شتافت. حضرت به وی فرمود:
«نشدتک الله هل سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه »؟
قال: نعم. قال - علیه السلام - «فلم تقاتلنی؟» قال: لم اذکر. (6)
تو را به خدا سوگند می دهم، آیا شنیدی که رسول الله - صلی الله علیه و آله - می فرمود: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا هر کس او را دوست دارد دوست بدار و هر کس ا او دشمنی می کند دشمن بدار؟»طلحه گفت: آری شنیده ام:
حضرت فرمود: پس چرا با من می جنگی؟
طلحه جواب داد: فراموش کرده بودم.
در صحنه صفین
6. در جنگ صفین، هنگامی که فرستاده های معاویه به حضور امیرمؤمنان - علیه اسلام - رسیدند تا به اصطلاح بین حضرت و معاویه صلح برقرار سازند، حضرت خطبه ای ایراد کرد و فرمود:
«انشد کم الله فی قول الله: (یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) (7) و قوله: (انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون) (8) ثم قال: (و لم یتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنین ولیجة)، (9) فقال الناس: یا رسول الله، اخاص لبعض المؤمنین ام عام لجمیعهم؟ فامر الله عز و جل رسوله ان یعلمهم فیمن نزلت الایات و ان یفسر لهم من الولایة ما فسر لهم من صلاتهم و صیامهم و زکاتهم و حجهم. فنصبنی بغدیر خم و قال: «ان الله ارسلنی برسالة ضاق بها صدری و ظننت ان الناس مکذبونی، فاوعدنی لابلغنها او یغذبنی، قم یا علی » ثم نادی بالصلاة جامعة فصلی بهم الظهر ثم قال: «ایها الناس، ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و اولی بهم من انفسهم، الا من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره و اخذل من خذله.» فقام الیه سلمان الفارسی فقال: یا رسول الله ولاءه کما ذا؟ فقال: «ولاءه کولایتی، من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به من نفسه.» و انزل الله تبارک و تعالی: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا) (10) ...» (11)
شما را به خدا سوگند می دهم، در باره این آیات: «ای مؤمنان، از خدا و پیامبر و صاحبان امر خود پیروی کنید;» «صاحب اختیار و ولی شما خدا و پیامبرش و کسی است که نماز را به پا داشته، در حال رکوع زکات می دهد» و «غیر از خدا، پیامبر و مؤمنان را دوست صمیمی به شمار نیاوردید.»
مردم از رسول خدا(ص) سؤال کردند: آیا مراد از «مؤمنان » در این آیات بعضی از آنهاست یا همه آنان را شامل می شود؟ خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنان بفهماند که این آیات در باره چه کسی نازل شده است و ولایت را برای آنها تفسیر کند چنانکه نماز، روزه، زکات و حج را تفسیر کرد. پیامبر(ص)، برای امتثال امر خدا، در غدیر خم مرا به خلافت منصوب کرد و فرمود: «خداوند مرا به رسالتی فرستاده است که سینه ام از آن به فشار آمده، گمان می کنم مردم مرا تکذیب خواهند کرد; ولی خداوند مرا تهدید کرد و فرمود: این پیام را برسانم وگرنه مرا عذاب می کند. ای علی برخیز». سپس مردم را برای نماز جماعت فرا خواند، و نماز ظهر را با آنان خواند و فرمود: ای مردم، خداوند مولای من است، من مولای مؤمنینم و اختیارم بر مؤمنین از خود آنان بیشتر است، بدانید هر که من مولای او هستم علی مولای اوست. خداوندا، هر که علی را دوست دارد دوست بدار و آن که علی را دشمن دارد دشمن بدار، هر کس علی را یاری کند یاری کن و هر که علی را یاری نکند خوار کن.
در اینجا سلمان فارسی برخاست و گفت: یا رسول الله، ولایت و اختیار او بر مردم چگونه است؟ حضرت فرمود: اختیارات او مانند اختیارات من است، هر کس اختیار من به او از خود او بیشتر بوده، علی هم اختیارش بر او از خودش بیشتر است.
و خداوند تبارک و تعالی این آیه را نازل فرمود: امروز دین شما را کامل کردم، نعمتم را بر شما تمام کردم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد.
در مسجد کوفه
7. امام علی - علیه السلام - بارها مردم را مسجد کوفه جمع کرد و فرمود که، هر کس در غدیر خم حضور داشته، حدیث غدیر را از زبان پیامبر اکرم شنیده است برخیزد و شهادت دهد.
هر بار حضرت چنین خواسته ای را بیان کرده، جمعی از بزرگان اصحاب پیامبر(ص) اجابت کرده، شهادت دادند که، ما در غدیرخم این سخن را از رسول خدا(ص) شنیده ایم.
این بخش از استشهادات حضرت چنان گسترده و متنوع است که، بی هیچ اغراقی گردآوری منابع آن کتابی می طلبد.
احمد بن حنبل در مسند خود داستان یکی از گواه جویی های حضرت را چنین نقل می کند: علی - رضی الله عنه - مردم را در رحبة (یکی از میادین کوفه) گرد آورد و فرمود:
«انشد الله کل امرئ مسلم سمع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول یوم غدیر خم ما سمع لما قام.»
به خدا سوگند می دهم هر مسلمانی که در روز غدیر خم گفتار پیامبر خدا(ص) را شنیده است برخیزد و شهادت دهد.
احمد بن حنبل می افزاید: به گفته ابی الطفیل سی تن از مردم برخاستند ولی ابونعیم نقل می کند که بسیاری از مردم برخاسته، شهادت دادند پیامبر اکرم(ص) را در غدیر خم در حالی که دست حضرت علی را گرفته بود، مشاهده کردند که می فرمود: «آیا می دانید که من به مؤمنین از خودآنان سزاوارترم؟» مردم در جواب عرضه داشتند: آری چنین است، ای رسول خدا. آنگاه فرمود: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست. خدایا، دوستدار وی را دوست بدار و با دشمن وی دشمن باش.
ابی الطفیل که راوی این حدیث است، می گوید: من از جمع مردم خارج شدم. در حالی که پذیرش این حدیث برایم مشکل بود و در تردید به سر می بردم، به ملاقات زید بن ارقم رفتم و آنچه از علی(ع) در آن روز دیده و شنیده بودم با وی در میان گذاشتم. زید بن ارقم گفت: حق همان است که شنیده ای. من خود همه آن مطالب را از رسول خدا(ص) شنیده ام ». (12)
در میدان کوفه
8. امام علی(ع) در خطبه ای، که در رحبه کوفه ایراد کرد، به واقعه غدیر و گفتار پیامبر اکرم(ص) در آن تمسک جست. ولی در این محفل انس بن مالک، که در غدیر حضور داشت، مصلحت اندیشی پیشه کرده، از گواهی دادن سرباز زد.
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه چنین نقل می کند:
«المشهور ان علیا - علیه السلام - ناشد الناس الله فی الرحبة بالکوفة، فقال: انشدکم الله رجلا سمع رسول الله صلی الله علیه و آله، یقول لی و هو منصرف من حجة الوداع: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فقام رجال فشهدوا بذلک. فقال - علیه السلام - لانس بن مالک: «لقد حضرتها فما بالک؟. فقال: یا امیرالمؤمنین کبرت سنی و صار ما انساه اکثر مما اذکر. فقال [علی علیه السلام] له: ان کنت کاذبا فضربک الله بها بیضاء لا تواریها العمامة. فما مات حتی اصابه البرص ». (13)
مشهور است که علی - علیه السلام - در رحبه کوفه مردم را سوگند داد و گفت: به خدا سوگند می دهم هر کس در بازگشت رسول خدا(ص) از حجة الوداع از آن حضرت شنید که در باره من فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه » برخیزد و گواهی دهد. مردانی برخاستند و گواهی دادند. سپس علی - علیه السلام - به انس بن مالک فرمود: تو نیز آن روز حضور داشتی، چه شده است [که گواهی نمی دهی]؟ انس گفت: یا امیرالمؤمنین، سن من زیاد شده و آنچه فراموش کرده ام بیش از چیزهایی است که به یاد دارم. حضرت فرمود: اگر دروغگو باشی، خداوند تو را به چنان سفیدی مبتلا کند که حتی عمامه نیز آن را پنهان نسازد. پس انس قبل از آنکه بمیرد مبتلا به پیسی شد.
در مسجد کوفه
9. حضرت علی - علیه السلام - بارها در مسجد کوفه نیز به واقعه غدیر و سخن رسول خدا در آن روز تمسک جست. زید بن ارقم چنین نقل می کند: «نشد علی - علیه السلام - الناس فی المسجد فقال: انشد الله رجلا سمع النبی صلی الله علیه و آله یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فقام اثنا عشر بدریا، ستة من الجانب الایمن و ستة من الجانب الایسر، فشهدوا بذلک. و کنت انا فیمن سمع ذلک فکتمته، فذهب الله ببصری ». (14)
علی - علیه السلام - مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: به خدا سوگند می دهم هر که گفتار پیامبر(ص) را شنید که فرمود: هر که من مولا و فرمانروای اویم علی مولای اوست، خدایا هر که او را دوست دارد دوست بدار و هر که او را دشمن دادر دشمن دار; برخیزد و گواهی دهد. پس دوازده تن از اهل بدر، شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، برخاستند و بدان گواهی دادند. من نیز از کسانی بودم که این سخن را از پیامبر(ص) شنیده بودم، ولی آن روز از گواهی خودداری کردم و خداوند بینایی را از من گرفت.
به نوشته تاریخ نگاران او برای شهادتی که نداده بود افسوس می خورد، اظهار پشیمانی می کرد و از خدا آمرزش می طلبید.
پس از جنگ نهروان
10. پس از جنگ نهروان امیرمؤمنان علی - علیه السلام - نامه ای خطاب به شیعیان خود نوشت و ده نفر از بزرگان کوفه را که مورد اعتماد بودند، مامور کرد تا هر جمعه در حضور آنها این نامه برای مردم قرائت شود. حضرت در بخشی از این نامه بر حق ولایت خود استدلال می کند و می فرماید:
«و انما حجتی انی ولی هذا الامر من دون قریش، ان نبی الله صلی الله علیه و آله قال: «الولاء لمن اعتق » فجاء رسول الله صلی الله علیه و آله بعتق الرقاب من النار، و اعتقها من الرق، فکان للنبی صلی الله علیه و آله، ولاء هذه الامة، و کان لی بعده ما کان له، فما جاز لقریش من فضلها علیها بالنبی صلی الله علیه و آله، جاز لبنی هاشم علی قریش، و جاز لی علی بنی هاشم یقول النبی صلی الله علیه و آله یوم غدیر خم «من کنت مولاه فعلی مولاه »، الا ان تدعی قریش فضلها علی العرب بغیر النبی صلی الله علیه و آله. فان شاءوا فلیقولوا ذلک...» (15)
دلیل من بر اینکه من ولی امرم نه سایر قریش، این است که پیامبر(ص) فرمود: ولایت برای کسی است که آزاد کرده است; و چون رسول الله(ص) مردم را از قید بندگی و آتش جهنم آزاد کرد پس بر امت ولایت دارد. بعد از آن حضرت، همان ولایت او از آن من است; زیرا هر فضیلتی که قریش بر سایر امت دارد به سبب پیامبر(ص) است و [با توجه به این معیار] بنی هاشم بر قریش فضیلتی آشکارتر دارد; و من همان فضیلت را بر بنی هاشم دارم، زیرا رسول خدا در روز غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه.» مگر آنکه قریش ادعا کند به دلیلی جز انتساب به پیامبر بر عرب برتری دارد، پس اگر می خواهند چنین بگویند، بگویند...
در پایان مقاله برای تکمیل بحث، فهرست بقیه مواردی که حضرت علی(ع) به حدیث غدیر استناد کرده است، ذکر می شود:
موارد دیگر
1 - طولانی ترین کلامی، که پیرامون غدیر خم و عظمت آن از حضرت علی(ع) نقل شده است، خطبه ای است که در جمعه ای که با سالگرد غدیر خم مصادف بود در کوفه ایراد شده است.
شیخ طوسی در صفحه 752 مصباح المتهجد این خطبه را بطور کامل آورده است و علامه مجلسی در جلد97 بحارالانوار آن را از «مصباح الزائر» سید بن طاووس نقل می کند.
2 - امیر مؤمنان علی(ع) در نامه ای، که در قالب نظم برای معاویه فرستاد، به حدیث غدیر تصریح کرده است. کتابهای زیر بخشی از منابعی است که این ابیات در آنها دیده می شود:
1. الفصول المهمة، ابن الصباغ المالکی، ص 15.
2. تذکرة الخواص، ابن الجوزی، ص 103.
3. فوائد السمطین، حموینی، ج 1، ص 427.
4. الفصول المختارة، شیخ مفید، ج 2، ص 70.
5. الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 429.
3 - همچنین اشعار بسیار زیبایی از حضرت علی(ع) نقل شده است، که امام(ع) برای اثبات حقانیت خویش به حدیث غدیر خم تمسک جسته است. این اشعار در صفحه 78 ینابیع المودة قندوزی حنفی، صفحه 540 دیوان منسوب به امیرالمؤمنین و صفحه 32 جلد دوم الغدیر نقل شده است.
4 - حضرت علی(ع) در مجلسی که انس بن مالک، براء بن عازب، اشعث بن قیس و خالد البجلی حضور داشتند، خطبه ای ایراد کرد و از این چهار تن خواست که بر درستی حدیث غدیر گواهی دهند. ولی هر چهار تن به خاطر ملاحظات سیاسی از ادای شهادت خودداری کردند. حضرت در باره هر یک آنها دعایی کرد که به اجابت رسید. شیخ صدوق(ره) در کتابهای «الخصال » و «امالی » خود از این واقعه یاد کرده است. این مطلب در جلد دوم، مناقب آل ابی طالب ج 2 و جلد 31 و بحارالانوار نیز نقل شده است.
5 - داستان نفرین حضرت در باره کسانی که حدیث غدیر را کتمان کردند در منابع معتبر بسیار آمده است.
انساب الاشراف، اسدالغابة، مسند احمد، و البدایة و النهایة بخشی از روایات این واقعه شمرده می شوند.
6 - امیر مؤمنان علی - علیه السلام - در روایتی طولانی هفتاد فضیلت ویژه خود را بیان کرده، در ضمن آنها از حادثه غدیر خم نیز سخن گفته است. این روایت را شیخ صدوق(ره) در جلد دوم کتاب خصال آورده است.
7 - همچنین در صفحه 166 کتاب بشارة المصطفی حادثه غدیر و سخنان پیامبر اکرم(ص) در آن روز از زبان علی(ع) نقل شده است.
8 - حضرت علی(ع) هنگام عزیمت به سوی شام برای جنگ با معاویه، در یکی از منازل بین راه، خطبه ای نسبتا طولانی ایراد کرد، او ضمن تشویق یارانش به جهاد در راه خدا به حدیث غدیر استناد جست و مردم را به اطاعت از خود دعوت کرد. این خطبه را شیخ مفید(ره) در جلد اول کتاب ارشاد، طبرسی در جلد اول الاحتجاج و علامه مجلسی بحارالانوار در جلد 32 و 34 نقل کرده اند.
9 - قضیه معمم شدن امیرمؤمنان علی - علیه السلام - به وسیله پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر، از مواردی است که حضرت پیرامون غدیر خم صحبت کرده است. ابن صباغ مالکی در «الفصول المهمة » این کلام حضرت را نقل کرده است. علامه امینی در جلد اول الغدیر از چندین منبع دیگر اهل سنت نام برد که این حدیث را نقل کرده اند.
10 - حضرت علی(ع) در جواب سؤال کسی که گفت: مهمترین فضیلت خود را از زبان پیامبر اکرم(ص) بیان کنید، به حادثه غدیرو وجوب ولایت خود اشاره می کند. این روایت را طبرسی در جلد اول کتاب احتجاج نقل کرده است. کتاب سلیم بن قیس و جلد چهلم بحارالانوار نیز از منابع این حدیث شمرده می شود.
11 - حضرت علی(ع)، در توضیح حدیث «ان حدیثنا اهل البیت صعب مستصعب »، حدیث غدیر را بیان کرده، از آزمون مؤمنان در این مسیر سخن گفته است. این روایت در صفحه 55 تفسیر فرات کوفی و نیز جلد 25 بحارالانوار دیده می شود.
12 - ابن عساکر شافعی در جلد دوم تاریخ دمشق به طرق مختلف حدیث غدیر را از زبان علی - علیه السلام - نقل کرده است. همچنین ابن مغازلی شافعی در صفحه 21 کتاب «المناقب »، ابن کثبر در جلد پنجم البدایة و النهایة و هیثمی در جلد نهم مجمع الزواید سخنان حضرت را نقل کرده اند.
به امید آنکه در پرتو نور غدیر به حریم ولایت راه یابیم و از سرچشمه حیات طیبه اهل بیت - علیهم السلام - حیاتی نو به دست آوریم.
پی نوشتها:
1- احتجاج طبرسی، ج 1، ص 184; الامامة و السیاسة، ص 29 - 30; بحارالانوار، ج 28، ص 185.
2- مائده،3.
3- الروضة من الکافی، ج 8، ص 27.
4- مناقب ابن المغازلی، ص 114; مناقب الخوارزمی، ص 222; امالی، شیخ طوسی، ص 333; همان، ص 546; همان، ص 555; الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 333 و213; کشف الیقین، ص 423; نویسنده؟; فرائد السمطین، ج 1،ص 315; نویسنده؟ ; ارشاد القلوب، ج 2، ص 259. نویسنده؟;
5- کتاب سلیم بن قیس، حدیث 11، ص 641; فوائد السمطین، ج 1، ص 312; الغدیر، ج 1، ص 163.
6- مناقب الخوارزمی، ص 182; مستدرک حاکم، ج 3، ص 371; مروج الذهب، ج 2، ص 373; تذکرة الخواص، ابن الجوزی، ص 73; مجمع الزوائد، ج 9، ص 107.
7- النساء،59.
8- المائده، 55.
9- التوبة،16.
10- المائده،3.
11- کتاب سلیم بن قیس، ص 758; الغدیر، ج 1، ص 195; احتجاج طبرسی، ج 1، ص 341; فرائد السمطین، ج 1، ص 314; کمال الدین، ج 1، ص 274; بحارالانوار، ج 33، ص 147.
12- مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 370; این حدیث در صدهاکتاب شیعه وسنی باعبارات مختلف نقل شده است.
13- شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 19، ص 217; المعارف، ابن قتیبة، ص 580; انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 156; حلیة الاولیاء، ج 5، ص 26; الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 351; کشف الیقین، علامه حلی، ص 110; الغدیر، ج 1، ص 193.
14- الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 352; شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 4، ص 74; مجمع الزواید، ج 9، ص 106;مناقب، ابی مغازلی شافعی، ص 23; العمدة ص 110، الغدیر، ج 1، ص 167.
15- کشف المحجة، سید بن طاووس، ص 246. معادن الحکمة فی مکاتیب الائمة، فصل 2; بحار، ج 30،ص 7.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی حوزه