روز غدیر یادآور حادثه بزرگی است که در تاریخ اسلام اتفاق افتاد

۵ مطلب با موضوع «آیا در باره غدیر می دانستید که ...» ثبت شده است

« دانستنیهای عید غدیر خم » 5

13-آیا می دانید ابلاغ پیام غدیر ؛ دشوارترین تکلیف پیامبر(ص) بوده است ؟

آنهایی که در سقیفه نشستند سوابقشان با پیامبر طولانی بود و تازه مسلمان شده نبودند. بعضی از اینها از مکه مسلمان شدند و با پیغمبر در آن هجرت بودند. ولی با این همه زیر بار نرفتند و با استدلال‌هایی که اگر علی(ع) بیاید اختلاف پیدا می‌شود.

در آستانه عید غدیر خم هستیم؛ عیدی که در واقع سالگرد ــ به تعبیری ــ سخت ترین تکلیف رسول اعظم(ص) بود؛ طوری که خداوند خطاب به نبی اعظم فرمود: "بلغ ما انزل الیک..." یعنی آنچه که نازل شده است و وظیفه‌ای که در قبال آن داری را اعلام و ولایت علی بن ابی طالب(ع) را ابلاغ کن؛ و در دنباله‌اش می‌فرماید: "إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه" اگر نکردی، رسالتت را انجام نداده ای.

* حادثه بزرگ غدیر

روز غدیر یادآور حادثه بزرگی است که در تاریخ اسلام اتفاق افتاد؛ مطلبی که در طول دوران رسالت پیغمبر(ص) مکرر از سوی آن بزرگوار در حلقه های کوچکتر ــ مانند حلقه عشیره اقربین ــ گفته شده بود و در آن روز در یک جمع بسیار بزرگتر مطرح شد. غدیر جایی نیست که افراد به صورت عادی به آنجا بروند؛ بلکه پیامبر(ص) دستور داد که افرادی که به سرزمین خود می‌رفتند برگردند و آنها که عقب تر هستند نیز خود را برسانند و در آنجا تجمع کنند. پیامبر از جهاز شتر، منبری ساخت و آن مأموریتی که خدا با ادبیات و تعبیری تهدیدآمیز به پیامبر فرموده بود را ابلاغ کرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
احمد یوسفی

« دانستنیهای عید غدیر خم » 4

10- آیا می دانید سرچشمه جاودانگی غدیر چیست؟


ـ دو آیه قرآن که اهل سنت با اسناد صحیح می‌گویند که مربوط به غدیر است و این باعث جاودانگی حادثه غدیر شده است:

الف- در آیه 67 سوره مائده خداوند می‌فرماید: «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین» یعنی ‏اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام نداده‏اى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مى‏دارد و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمى‏کند.

در ده‌ها کتاب اهل سنت آورده‌‌اند که این آیه مربوط به غدیر خم است.

یکی از علمای سلفی، آقای آلوسی متوفای 1270 در کتاب روح المعانی جلد 6 صفحه 193 اینگونه نقل می‌‌کند که: عبد الله بن مسعود گفته که در زمان پیامبر، ما این آیه را اینطور می‌‌خواندیم: «یا اَیها الرَسول بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّک أنَّ عَلِیاً ولِی المُؤمِنِین واِنْ لَم تَفعَلْ فَما بَلَّغتَ رِسالَته».

این مطلب کوچکی نیست و آلوسی هم کوچکترین اشکال سندی و مناقشه‌‌ای بر آن نمی‌کند.

یکی دیگر از مفسران نامی اهل سنت ابن ابی حاتم است که در جلد 4 صفحه 1172 تفسیرش می‌گوید که این آیه در حق حضرت علی علیه‌السلام نازل شده و جالب است که او می‌گوید من در این کتاب صحیح ترین روایت را انتخاب کردم.

و وقتی ابن تیمیه به تفسیر ابی حاتم می‌‌رسد می‌گوید که این تفسیری است که مطالب دروغین ندارد و احادیثش قابل اعتماد است و اینها بیانگر آن است که آیه در حق حضرت علی علیه‌السلام نازل شده و نشانه جاودانگی واقعه غدیر خم است.

ب- در آیه 3 سوره مائده خداوند متعال می‌فرماید: «...الْیوْمَ یئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا...»

یعنی امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند بنابراین، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم... ‏

جبرئیل بعد از منصوب کردن حضرت علی علیه‌السلام به امامت و برای اولین بار در طول 23 سال نازل می‌شود و می‌گوید که خداوند فرمود: امروز من دین را کامل کردم و امروز از اسلام راضی هستم و قبل از این اعلام رضایت نکرده است.

تبریک خلیفه دوم به علی(ع) بعد از خطبه پیامبر در غدیر

در روایتی منقول از خطیب بغدادی در کتاب تاریخ بغداد جلد 8 صفحه 284 اینگونه آمده که در روز 18 ذی الحجه در محل غدیر خم و پس از آنکه پیامبر (ص)، حضرت علی علیه‌السلام را به عنوان خلیفه و جانشین خود نصب کرد این آیه بر پیامبر نازل شد.

و در ادامه می‌نویسد: پس از آنکه حضرت علی علیه‌السلام به مقام امامت منصوب شد خلیفه دوم آمد و در مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: بخ بخ لک یابن أبی طالب، أصبحت مولای ومولى کل مسلم؛ به ! به ! ای فرزند ابی‌طالب امروز مولای من و مولای همه مسلمانان شدی!

حال آنهایی که می‌گویند خداوند، محبت حضرت علی علیه‌السلام را در روز غدیر مشخص کرده است. باید از آنها پرسید آیا محبت آن حضرت تبریک دارد؟ مگر در قرآن کریم نیامده: المومنون بعضهم اولیاء بعض، اگر پیامبر هم در غدیر خم مرادش این باشد که هر کس مرا دوست دارد علی علیه‌السلام را نیز دوست دارد. آیا این خلل در حکمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایجاد نمی‌کند که 120 هزار نفر جمعیت را با شرایط و سختی، به خاطر دوستی علی علیه‌السلام نگه دارد؟!!

ابن کثیر در کتاب تاریخ اسلامش به نام البدایه و النهایه جلد 7 صفحه 350 اینگونه نقل می‌کند که خلیفه دوم آمد و در مقابل حضرت علی علیه‌السلام ایستاد و گفت: هنیئاً لک یابن أبی طالب أصبحت الیوم ولی کل مؤمن». ای فرزند ابوطالب! مبارک باد بر شما که امروز ولی امر تمام مؤمنان گشتی!

(أسد الغابة لابن الأثیر ج 4 ص 28، البدایة والنهایة ج 7 ص 350 (386) تاریخ مدینة دمشق ج 42 ص 220)

کلمه «ولی» یعنی چه؟ / دلالت کلمه ولی در کلام خلیفه اول و دوم به خلافت، زعامت و رهبری

حال آیا کلمه ولی مانند کلمه مولا شبهه دارد؟ در کتاب صحیح مسلم جلد 5 صفحه 152 حدیث 4468 عمر خطاب می‌گوید: «فَلَمَّا تُوُفِّی رَسُولُ اللَّهِ (ص) قَالَ أَبُوبَکْر أَنَا وَلِی رَسُولِ اللَّهِ ثُمَّ تُوُفِّی أَبُو بَکْر وَأَنَا وَلِی رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم وَوَلِی أَبِی بَکْر.»

یعنی پیامبر که از دنیا رفت ابوبکر گفت من ولی و خلیفه بعد از پیغمبرم. بعد از این که ابوبکر از دنیا رفت من ولی و خلیفه پیغمبر و ولی و خلیفه ابوبکرم.

یا ابوبکر می‌گوید: «وُلِّیتُ أمرکم ولست بخیرکم» ؛ من ولی شما هستم درحالی که بهترین شما نیستم. ابن کثیر سلفی هم در کتاب البدایة والنهایة، ج 6 ، ص 301 می‌گوید: وهذا إسناد صحیح. سند این روایت صحیح است.

در تاریخ طبری، ج 3 ص 429، آمده که ابوبکر در رابطه با عمر می‌‌گوید: «ولیت علیکم عمر»؛ من عمر را ولی و خلیفه شما قرار دادم.

سؤال روشن ما از کسانی که کلمه «ولی» و «مولا» در حدیث متواتر غدیر را به معنای دوست می‌‌گیرند،‌ این که شما چرا و به چه دلیل وقتی کلمه «ولی» در رابطه ابوبکر و عمر به کار می‌رود به معنای ولی امر، خلیفه و حاکم می‌دانید اما اگر در رابطه با حضرت علی علیه‌السلام استعمال می‌شود به معنای دوست می‌گیرید؟!

وهابیت، فرقه‌ای برای جدایی پیامبر و اهل بیت از امت اسلام است
منبع : آیت‌الله سیدمحمد حسینی قزوینی سایت موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (ع)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

11- آیا می دانید نخستین خطبه غدیریّه را چه کسی خواند؟

حدود سی سال پس از اجتماع عظیم و بی نظیر مسلمانان در غدیر خم، اولین اجتماع گسترده مردم در سالگرد آن روز تاریخی و سرنوشت ساز در ایام حکومت امیرالمؤمنین (ع) و حضور آن حضرت در کوفه اتفاق افتاد، روزجمعه ای مصادف با سالگرد غدیر خم شد و علی (ع) فرصت را مناسب دید تا در اجتماع مردم در نماز جمعه، خطبه ای در معرفی غدیر و تبیین ابعاد گوناگون آن ایراد نماید و مسلمانانی را که عصر پیامبر خد (ص) را درک‌ نکرده بودند و غالباً از جریان غدیر بی اطلاع بودند، و اگر هم سخنی شنیده بودند باز به عمق حادثه غدیر پی نبرده بودند، با غدیر خم آشنا کند. نخستین مجلسی که در سی امین سالگرد غدیرخم تشکیل شد، همراه باسخنرانی شخص اول جریان غدیر بود، امیرالمؤمنین (ع) در آن مجلس ازغدیرخم به عنوان عید بزرگ مسلمانان یاد  و بدین ترتیب سنّت حسنه عیدگرفتن روز غدیر را پی ریزی کرد، و در حقیقت آغاز جشن های غدیر که در طول تاریخ شیعه از اعیاد مهم به شمار آمد باهمان خطبه غدیریه امیرالمؤمنین (ع) بود.
منبع : سایت عقیق
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

12- آیا می دانید مومنان در روز عید غدیر چه وظیفه ای دارند؟

امیرمؤمنان علی علیه السلام درباره وظایف مؤمنان در روز عید غدیر فرمود: «[در این روز] با گسترش دادن در هزینه و لوازم خانواده‏ تان به سوی آنان بروید و به برادرانتان نیکی کنید. خدای را برای آنچه به شما بخشیده است، سپاس گویید. با هم باشید؛ که خداوند، جدایی و پراکندگی شما را سامان می‏ بخشد. به یکدیگر نیکی کنید؛ که خداوند، الفت شما را پایدار می‏سازد. نعمت‏های خدا را به همدیگر هدیه دهید؛ که خداوند چندین برابر عیدهای پیشین و عیدهای آینده به شما پاداش می‏دهد؛ پاداشی که ویژه چنین روزی است. نیکی‏ کردن در این روز، ثروت را ثمر بخش می‏ سازد و بر عمر می‏ افزاید. هم‏دردی کردن و مهرورزی با یکدیگر در این روز، رحمت خداوندی را جلب می‏کند. آن اندازه که توان دارید از فضل خداوند برای برادران و خانواده‏ تان با بذل آنچه موجود است، آماده و فراهم سازید. لبخند و شادمانی را میان خویش و در برخوردهایتان آشکار سازید و ستایش و سپاس خداوند را بر آنچه به شما بخشیده است، نمایان کنید».
منبع : سایت عقیق
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد یوسفی

« دانستنیهای عید غدیر خم »2

4- آیا می دانید نخستین مخالف غدیر که بود و چگونه عذاب شد؟

حارث بن نعمان فهری بود که خود تقاضای عذاب کرد. او آن‌قدر مغرور بود که می‌پنداشت قدرتی وجود ندارد تا او را کیفر دهد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی فرمود: اعلام ولایت امیرالمؤمنین، علی(ع) و فرمان بیعت عمومی با او، به دستور خدا صورت گرفت و من وظیفه‌ای جز ابلاغ و اجرای آن نداشتم. حارث بن نعمان پس از شنیدن این سخن خشمناک شد و سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! اگر آنچه محمد درباره علی می‌گوید، از طرف تو و به امر توست، سنگی از آسمان بر من فرود آید و مرا عذاب کند. هنوز سخنان وی به پایان نرسیده بود که از آسمان سنگی بر او فرود آمد و او را به هلاکت رساند.1

آیات اول و دوم سوره معارج بیانگر این واقعه است: «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِّلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ؛ سؤال‌کننده‌ای از عذاب فرود آمدنی پرسید که بر کافران فرود می‌آید و چیزی مانع آن نخواهد شد».

نکته قابل توجه این است که حضرت زهرا(س) پس از مخالفت این مرد، نگاه معناداری به امام علی(ع) انداخت و فرمود:

أَتَظُنُّ یا اَباالحسنِ أَنَّ هذا الرَّجُلَ وَحْدَه؟ واللهُ ما هُوَ اِلّا طَلِیعَةَ قَوْمٍ لایَلْبِثُونَ أَنْ یُکْشِفوا عَنْ وُجُوهِهِمْ أَقْنِعَتُها عِنْدَما تَلُوحُ لَهُمْ الْفُرصَةَ.2

ای ابوالحسن! آیا گمان می‌کنی (در مخالفت با غدیر) این مرد تنهاست؟ سوگند به خدا او پیش‌گام قومی است که هنوز نقاب از چهره‌شان فرو نیفتاده است و آنگاه که فرصت به دست آورند، مخالفت خود را آشکار خواهند ساخت.

-----------------------------

1. نک: فصول المهمه، ص 46؛ فیض القدیر، ج 6، ص 218؛ ‌ سیره الحلبیه، ج 3، ص 302؛ الغدیر، ج 1، ص 239؛ تفسیر المنار، ج 6، ص 464 و... .

2. نک: سیره حلبی، ج 3، ‌صص 308 و 309؛ نزهة المجالس، ج 2، ص 209.

--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

5-آیا می دانید چرا بیعت با حضرت علی ع در مکه یا مدینه صورت نگرفت؟

فرمان الهی درباره امامت علی(ع)، پس از بیرون آمدن رسول خدا صلی الله علیه و آله از مکه، به آن حضرت ابلاغ شد و پس از پایان مراسم حج و هنگام بازگشت حاجیان به سوی شهر و دیار خود، زمینه لازم برای بیعت با امام، فراهم گردید.

این کار در بهترین زمان ممکن انجام شد؛ زیرا همه حجاج در حالت معنوی خاصی بودند که این معنویت در دیگر اجتماعات یافت نمی‌شد. همچنین گرد آمدن چنین جمعیتی از شهرهای مختلف در یک‌جا ممکن نبود. این اجتماع، اجتماعی از مردم تمام سرزمین‌های اسلامی بود.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

6-آیا می دانید در باره حادثه غدیر 110سند از اهل سنت در باره این واقعه مهم ثبت شده است ؟

 





دیدن سایر مدارک دانلود پاورپوینت اسناد غدیر مستقیم غیر مستقیم

 

اعتراف صریح ابن جوزی به کلمه مولا در حدیث غدیر

دانشمندان عرب در تفسیر کلمه (مولی) در فرمایش رسول خدا که فرمود : (من کنت مولاه) وجوهی ذکر کرده‌اند که یکی از آن‌ها به معنای مالک است و... معنای دهمین آن اولی و برتر است ، خداوند فرمود: این مولای شما است ، به این معنا است که او اولی و برتر به شما است ، و چون ثابت شد که مولی به معنای اولی است ؛ پس حمل لفظ مولی در این حدیث بر کسی که مالک بنده‌ای باشد جائز نخواهد بود ؛ چون پیامبر مالک علی و علی بنده رسول خدا و آزاد شده او نبود ، و نیز حمل آن بر کسی که پسر عموی دیگری است جایز نیست ؛ زیرا او پسر عمویش بود . و نه بر هم پیمان ، چون این قضیه مربوط به کسانی است که ضرر دیده‌اند و پیمان بر کمک و همراهی می بندند . و نه بر یاری و کمک ؛ زیرا این معنی در خود کلمه موجود است . و نه بر کسی که سر پرستی (ضمان جریره) را دارد و نه بر همسایه که چنین حملی لغو است و نه بر آقا و سروری که اطاعتش لازم است .

پس مقصود از کلمه مولی در این حدیث غیر از معنای دهم آن که اطاعت محض و مخصوص ؛ یعنی همان حمل بر اَولی نخواهد بود ، و معنایش این می‌شود : کسی که من اولی و برتر از جان وی به خود او هستم پس علی هم اولی و برتر از جان او به او است. من در این معنی و تفسیر تنها نیستم ؛ بلکه ابو الفرج اصفهانی نیز در کتابش مرج البحرین این حدیث را از اساتیدش نقل کرده و می‌گوید : رسول خدا دست علی را گرفت و فرمود : کسی که من ولی و سرپرست او و برتر از جانش به وی هستم ؛ پس علی سرپرست او است .

از این تعابیر فهمیده می‌شود که همه معانی کلمه مولی در نهایت باز گشت به وجه دهم آن دارد که جمله : آیا من بر جان مؤمنان برتر از خودشان نیستم ؟ و این نص آشکاری است در اثبات امامت و پذیرفتن طاعت و پیشوائی .

سبط بن الجوزی الحنفی ، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی ، تذکرة الخواص.

 

 

ثقلین و غدیر در کنار هم از لسان پیامبر

 

حضرت على علیه السّلام فرموده است : رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در زیر درختى در محل «خم» قرار گرفته بود ، طولى نکشید از زیر درخت بیرون آمده و دست مرا گرفت و خطاب به مردم فرمود : اى مردم ! مگر نه این است که گواهى می‌دهید ، خداى تعالى پروردگار شماست ؟ در پاسخ گفتند : آرى ! فرمود:مگر نه این‌ است که گواهى می‌دهید ، خدا و رسول او از جان شما به شما سزاوارترند ؟ و خدا و رسول او مولاى شمایند ؟ گفتند : آرى ! فرمود : بنا بر این ، کسى که خدا و رسول او مولاى او هستند ، به راستى این شخص (على علیه السّلام) مولاى اوست. اینک ، در میان شما دو اثر ارزنده و گرانبها مىگذارم که هرگاه به آن‌ها تمسک کنید ، هرگز در منجلاب گمراهى گرفتار نخواهید شد : یکى ، کتاب خدا است که ریسمان استوار میان شما و خدا مىباشد که یک طرف آن در دست حق تعالى است و طرف دیگرش در اختیار شماست و دیگرى ، اهل بیت من است.ابن حجر بعد از نقل این روایت بر صحت آن تصریح کرده و به طرق آن نیز اشاره کرده و می‌گوید :سند این روایت صحیح است . حدیث غدیر خم را نسائی از طریق أبو طفیل از زید بن أرقم و نیز از علی علیه السلام و گروهی از صحابه نقل کرده‌ است . در این روایت چیزهای است که در آن‌ها نیست . اصل حدیث را ترمذی نیز نقل کرده است.ابن حجر عسقلانی ، أحمد بن علی بن حجر (متوفای852 هـ) المطالب العالیة زوائد المسانید الثمانیة ، ج 16 ، ص142 ، ح3943 ، تحقیق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری ، ناشر : دار العاصمة/ دار الغیث - السعودیة ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ .

مسند الإمام أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی الوفاة: 241 ، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر

 

 

اعتراف وحشتناک ابن تیمیه در مورد حدیث ثقلین و غدیر 

و آنچه را که مسلم نقل کرده این است که رسول خدا صلی الله علیه وآله در غدیر خم فرمود: من دو چیز گرانبها در بین شما باقی گذاشتم کتاب خدا، سپس سفارش و ترغیب کرد به کتاب خدا، سپس فرمود : و عترت من ، اهل بیت من ، شما را به خدا سفارش می‌کنم درمورد اهل بیتم ، این را سه بار تکرار کرد و این روایتی است که تنها مسلم آن را نقل کرده است .

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج7، ص318، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

 

 

اعتراف وحشتناک دیگر ابن تیمیه در مورد حدیث ثقلین و غدیر 

در روایت صحیح از پیامبر صلی الله علیه وآله ثابت شده است که آن حضرت در غدیر خم (میان مکه و مدینه) در حضور مردم خطبه خواند و فرمود: همانا من دو چیز گرانبها در میان شما می‌گذارم، یکی کتاب خدا است. آنگاه مردم را درباره آن سفارش کرد. سپس فرمود: وعترت من ،‌ اهل بیت من. شما را به خدا سفارش می‌کنم درمورد اهل بیتم . این جمله را سه مرتبه تکرار کرد.

و حسن و حسین از بزرگان اهل بیت رسول خدا و نزدیکترین افراد به آن حضرت است؛ چنانچه در روایت صحیح ثابت شده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله کسایش را بر علی، فاطمه، حسن و حسین انداخت پس از آن فرمود: خدایا این ها اهل بیت من هستند پس رجس و پلیدی را از آنها دور کن و آنها را پاک گردان.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج4، ص561، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولى، 1406هـ.

 

 

یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت کرده است که همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به راه خویش ادامه مىدادیم تا به غدیر خم رسیدیم . در آنجا درختى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آن درخت اشاره کرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز به اندازهاى هوا گرم بود که ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز ندیده بودیم.رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایراد خطابه پرداخت . پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هیچ پیغمبرى مبعوث نمىشود مگر آنکه نیمى از مقدار زندگى پیغمبر پیشین خود را عهدهدار مىشود ؛ طولى نمىکشد ، دعوت الهى را اجابت مىکنم و دو اثر گرانبار (یا گرانبها) در میان شما به جاى مىگذارم که اگر از آنان پیروى نمایید، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهید شد: یکى کتاب خداست و دیگرى عترت من است. سپس دست على علیه السّلام را به دست گرفت و خطاب به مردم گفت : اى مردم! چه کسى از جان و مال شما از خود شما سزاوارتر است؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داناتر و اولی تر به جان و مال است آنگاه فرمود:بر هر کسی من ولایت دارم، علی نیز مولای اوست.

 

 

یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت کرده است

که همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به راه خویش ادامه مىدادیم تا به غدیر خم رسیدیم . در آنجا درختى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آن درخت اشاره کرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز به اندازهاى هوا گرم بود که ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز ندیده بودیم.رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایراد خطابه پرداخت . پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هیچ پیغمبرى مبعوث نمىشود مگر آنکه نیمى از مقدار زندگى پیغمبر پیشین خود را عهدهدار مىشود ؛ طولى نمىکشد ، دعوت الهى را اجابت مىکنم و دو اثر گرانبار (یا گرانبها) در میان شما به جاى مىگذارم که اگر از آنان پیروى نمایید، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهید شد: یکى کتاب خداست و دیگرى عترت من است. سپس دست على علیه السّلام را به دست گرفت و خطاب به مردم گفت : اى مردم! چه کسى از جان و مال شما از خود شما سزاوارتر است؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داناتر و اولی تر به جان و مال است آنگاه فرمود:بر هر کسی من ولایت دارم، علی نیز مولای اوست.

 

 

سنت

 

اعتراف به صحت حدیث غدیر

 
ترمذی از أبو طفیل

أبی سریحه و یا زید بن أرقم (تردید از شعبه است) از رسول خدا نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود : «هرکس من مولای او هستم ، پس علی مولای او است» .این حدیث حسن و صحیح است ، شعبه این روایت را از میمون بن عبد الله از زید بن أرقم از رسول خدا صلی الله علیه واله نقل کرده است . أبو سریحه همان حذیفة بن أسید غفاری صحابی رسول خدا است .الترمذی ، محمد بن عیسى أبو عیسى السلمی (متوفای279هـ) ، سنن الترمذی ، ج 5 ، ص 633 ، ح3713 ، بَاب مَنَاقِبِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه ، تحقیق : أحمد محمد شاکر وآخرون ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .

محمد ناصر البانی بعد از نقل این روایت می‌گوید :

أخرجه الترمذی و قال : «حدیث حسن صحیح» .قلت : وإسناده صحیح على شرط الشیخین .

ترمذی آن را نقل کرده و گفته است که این روایت حسن و صحیح است و من می‌گویم که سند آن با شرائطی که بخاری و مسلم برای صحت روایت قائل هستند ، صحیح است .الألبانی ، محمد ناصر ، سلسلة الأحادیث الصحیحة ، ج4 ، ص331ـ 332 ، ناشر : مکتبة المعارف ـ الریاض .
ابن ماجه قزوینی از سعد بن أبی وقاص

عبد الرحمن ، معروف به ابن سابط ، از سعد بن ابى وقّاص نقل کرده است که در یکى از سال‌هاى حج که معاویة به مکّه رفته بود ، سعد بن ابى وقّاص به ملاقات او رفت . در این هنگام ، حاضران براى خوشحال کردن ، معاویه ، از حضرت على علیه السّلام بدگویی مىکردند .

سعد ، از شنیدن نکوهش آنان ، خشمناک شد و گفت : چنین سخنان نابجا و نابخردانه را درباره بزرگوارى مىگوئید که خود از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدم فرمود :

«من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .

و شنیدم خطاب به حضرت على علیه السّلام، مىفرمود:

«انت منّى بمنزلة هارون من موسى الّا أنّه لا نبىّ بعدى»

و شنیدم که فرمود:«لاعطینّ الرّایة رجلا یحبّ اللّه و رسوله ؛ همانا پرچم جنگ را به مردى مىسپارم که خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را دوست مىدارد.

ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 45 ، ح121 ، باب فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار الفکر - بیروت .

محمد ناصر البانی نیز بعد از نقل روایت می‌گوید :

أخرجه ابن ماجة ( 121 ) . قلت : و إسناده صحیح (ألبانی، محمّد ناصر ، سلسة الأحادیث الصحیحة‌ ، ج 4 ، ص 249 ،)
ابن ماجه قزوینی از براء بن عازب

عدی بن ثابت از براء بن عازب نقل کرده است که در «حجة الوداع» که افتخار همراهى با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را داشتیم ، در بازگشت ، در یکى از مسیرها دستور داد براى نماز جمع شویم و در آنجا دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود :

«ألست أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ؟ ؛ آیا من سزاوارتر نیستم به مؤمنان از خود آنها؟ » همگى تصدیق کرده و بله گفتند . باز فرمود :

«ألست أولى بکلّ مؤمن من نفسه ؛ آیا من نسبت به تک تک مؤمنان از خود آن‌ها سزاوارتر نیستم ؟ » .

باز هم تصدیق کرده و بله گفتند . سپس اشاره به حضرت على علیه السّلام کرده و فرمود:«فهذا ولىّ من أنا مولاه» ؛ اکنون که فرموده مرا تصدیق کردید ، بدانید که على به هر مؤمنى همان مقام اولویت را دارد که من نسبت به آن مؤمن دارم.

سپس فرمود : « پروردگارا! دوست على علیه السّلام را دوست بدار ، و دشمن او را خوار و ذلیل فرما » .

ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 43 ، ح116 ، فَضْلِ عَلِیِّ بن أبی طَالِبٍ رضی الله عنه ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار الفکر - بیروت .

البانی بعد از نقل این روایت می‌گوید :صحیح .

محمّد ناصر الألبانی ، صحیح ابن ماجة ، ج 1 ، ص 26 ، ح113 ، طبق برنامه المکتبة‌ الشاملة
ابن حجر عسقلانی از امیر مؤمنان علیه السلام

حضرت على علیه السّلام فرموده است : رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در زیر درختى در محل «خم» قرار گرفته بود ، طولى نکشید از زیر درخت بیرون آمده و دست مرا گرفت و خطاب به مردم فرمود : اى مردم ! مگر نه این است که گواهى می‌دهید ، خداى تعالى پروردگار شماست ؟ در پاسخ گفتند : آرى ! فرمود :مگر نه این‌ است که گواهى میدهید ، خدا و رسول او از جان شما به شما سزاوارترند ؟ و خدا و رسول او مولاى شمایند ؟ گفتند : آرى ! فرمود : بنا بر این ، کسى که خدا و رسول او مولاى او هستند ، به راستى این شخص (على علیه السّلام) مولاى اوست. اینک ، در میان شما دو اثر ارزنده و گرانبها مىگذارم که هرگاه به آن‌ها تمسک کنید ، هرگز در منجلاب گمراهى گرفتار نخواهید شد : یکى ، کتاب خدا است که ریسمان استوار میان شما و خدا مىباشد که یک طرف آن در دست حق تعالى است و طرف دیگرش در اختیار شماست و دیگرى ، اهل بیت من است .

ابن حجر بعد از نقل این روایت می‌گوید :سند این روایت صحیح است . حدیث غدیر خم را نسائی از طریق أبو طفیل از زید بن أرقم و نیز از علی علیه السلام و گروهی از صحابه نقل کرده‌ است . در این روایت چیزهای است که در آن‌ها نیست . اصل حدیث را ترمذی نیز نقل کرده است .

ابن حجر عسقلانی ، أحمد بن علی بن حجر (متوفای852 هـ) ، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة ، ج 16 ، ص142 ، ح3943 ، تحقیق : د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری ، ناشر : دار العاصمة/ دار الغیث - السعودیة ، الطبعة : الأولى ، 1419هـ
بزار از زید بن یثیع

ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعید بن وهب و زید بن یثیع به اتفاق همگان روایت کرده اند که از حضرت على علیه السّلام شنیدیم ، سوگند مىداد که اگر کسى از شما از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم آن چه را درباره من فرموده ، شنیده است ، شهادت خود را اعلام نماید . سیزده تن از حاضران از جای برخواستند و شهادت دادند که از آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله شنیدیم ، فرمود : مگر نه این که من از جان مؤمنان سزاوارتر از خود آن ها هستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند . در این هنگام دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود :

«من کنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» .

البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292 هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج 3 ، ص 35 ، ح786 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مکتبة العلوم والحکم - بیروت ، المدینة الطبعة : الأولى ، 1409هـ .

هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید :رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است

الهیثمی ، علی بن أبی بکر (متوفای 807 هـ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 105 ، ناشر : دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407هـ .

 
بزار از سعد بن أبی وقاص

عائشه دختر سعد از پدرش نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود : آیا من از مؤمنین نسبت به خودشان سزاوارتر نیستم ؟ هر کس که من مولای او هستم ، علی مولای او است .

البزار ، أبو بکر أحمد بن عمرو بن عبد الخالق (متوفای292 هـ) ، البحر الزخار (مسند البزار) ج 4 ، ص 41 ، ح1203 ، تحقیق : د. محفوظ الرحمن زین الله ، ناشر : مؤسسة علوم القرآن ، مکتبة العلوم والحکم - بیروت ، المدینة الطبعة : الأولى ، 1409 هـ .

هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :

رواه البزار ورجاله ثقات .این روایت را بزار نقل کرده و راویان آن مورد اعتماد هستند .مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 107 ، اسم المؤلف: علی بن أبی بکر الهیثمی الوفاة: 807 ، ناشر : دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة ، بیروت – 1407 .
طبرانی از زید بن أرقم

یحیی بن جعده از زید بن ارقم روایت کرده است که همراه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به راه خویش ادامه مىدادیم تا به غدیر خم رسیدیم . در آن جا درختى بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به آن درخت اشاره کرد و اصحاب زیر آن درخت را تمیز و مرتب ساختند و آن روز به اندازهاى هوا گرم بود که ما روز گرم و پر حرارتى را مانند آن روز ندیده بودیم .در آنجا بود که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ایراد خطابه پرداخت . پس از حمد و ثناى الهى ، خطاب به مردم فرمود : هیچ پیغمبرى مبعوث نمىشود مگر آنکه نیمى از مقدار زندگى پیغمبر پیشین خود را عهدهدار مىشود ؛ طولى نمىکشد ، دعوت الهى را اجابت مىکنم و دو اثر گران بار (یا گرانبها) در میان شما به جاى مىگذارم که اگر از خواسته و رویه آنان پیروى نمایید ، هرگز به گمراهى گرفتار نخواهید شد: یکى کتاب خداست و دیگرى عترت من است .سپس دست على علیه السّلام را به دست گرفت و خطاب به مردم گفت : اى مردم ! چه کسى از جان و مال شما ، از خود شما سزاوارتر است ؟ گفتند : خدا و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله داناتر و اولیتر به جان و مال است آنگاه فرمود :«من کنت مولاه فعلىّ مولاه» .

المعجم الکبیر ، ج 5 ، ص 171 ، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی الوفاة: 360 ، ناشر : مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983 ، الطبعة : الثانیة ، تحقیق : حمدی بن عبدالمجید السلفی .البانی بعد از نقل این روایت می‌گوید :أخرجه الطبرانی ( 4986 ) و رجاله ثقات .طبرانی آن را نقل کرده و روایان آن مورد اعتماد هستند .

البانی ، محمد ناصر ، السلسلة الصحیحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المکتبة‌ الشاملة .


اعتراف اهل سنت در مورد رجال حدیث غدیر
 
شمس الدین ذهبی (متوفای748هـ)

محمد بن جریر طبری اسناد روایت غدیر خم را در چهار جلد جمع آوری کرده است که من قسمتی از آن را دیدم و از گستردگی روایات آن شگفت زده شدم و یقین کردم که این اتفاق افتاده است .
شمس الدین ذهبی (متوفای748هـ)

من یک جلد از کتاب أسناد حدیث غدیر را که ابن جریر نوشته بود را دیدم و از زیاد بودن أسناد آن گیج و مبهوت شدم .
محمود الالوسی بغدادی (متوفای1270هـ)

ذهبی گفت : این حدیث به صورت متواتر نقل شده است و من یقین کردم که از رسول خدا ‌صلی الله علیه وآله صادر شده است، اما جمله: «اللهم وال من والاه» نیز سندش قوی است

 

 
ابن حجر عسقلانی (متوفای 852 هـ )

حدیث : «من کنت مولاه فعلی مولاه» را ، ترمذی ونسائی با سند صحیح نقل کرده اند ، سند‌های بسیاری دارد ، که همه آن‌ها را ابن عقده در کتاب مستقلی جمع آوری کرده است و بسیاری از اسناد آن صحیح و یا حسن هستند.
ابن حجر الهیثمی (متوفای974هـ)

در صحت حدیث غدیر شکی نیست ؛ زیرا گروهی مانند : ترمذی ، نسائی و احمد آن را با سند نقل کرده اند ، اسناد این حدیث فراوان است و شانزده تن از اصحاب آن را روایت کرده اند ، و در نقلی که احمد دارد می گوید : سی نفر از اصحاب در زمان خلافت علی علیه السلام وقتی که علی از آنان در خواست گواهی بر شنیدن این حدیث از رسول خدا صلی الله علیه وآله نمود ، شهادت دادند که آن را از پیامبر شنیده‌اند

بیشتر سندهای این حدیث صحیح و حسن است و سخن کسی که بر سند آن بخواهد ایراد می‌گیرد ، ارزش توجه ندارد.

 
جلال الدین سیوطی (متوفای 911هـ)

این حدیث را امام احمد ومسلم از براء بن عازم نقل کرده اند و احمد مجدداً آن را از بریده بن حصیب و ترمذی و نسائی و ضیاء مقدسی از زید بن ارقم آن را نقل کره اند، هیثمی می گوید: رجال سند احمد همه ثقه هستند و در مورد دیگری گفته است راویان آن راویان صحیح بخاری هستند .سیوطی می گوید: حدیث غدیر متواتر است.

علت ایراد این حدیث آن است که اسامه به علی گفت : تو مولای من نیستی ؛ بلکه مولای من پیامبر است ، رسول خاد صلی الله علیه وآله پس از شنیدن این سخن فرمود : هر کس من مولای او هستم ، علی نیز مولای او است .
 
جلال الدین سیوطی (متوفای 911هـ)

هیثمی گفته است که راویان مسند احمد مورد اعتماد هستند و در جای دیگر گفته که روایان آن راویان صحیح بخاری هستند و مصنف (سیوطی) گفته است که حدیث غدیر متواتر است .
أبو حامد غزالی (متوفای505هـ)

از خطبه‌های رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) خطبه غدیر خم است که همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند . رسول خدا فرمود : هر کس من مولا و سرپرست او هستم ، علی مولا و سرپرست او است . عمر پس از این فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به علی (علیه السلام) این گونه تبریک گفت :

«افتخار ، افتخار ای ابوالحسن ، تو اکنون مولا و رهبر من و هر مولای دیگری هستی.»این سخن عمر حکایت از تسلیم او در برابر فرمان پیامبر و امامت و رهبری علی (علیه السلام) و نشانه رضایتش از انتخاب علی (علیه السلام) به رهبری امت دارد ؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها ، عمر تحت تأثیر هوای نفس و علاقه به ریاست و رهبری خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مکان اصلی تغییر داد و با لشکر کشی‌ها ، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمین‌های دیگر ، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلی هموار کرد و [مصداق این آیه قرآن شد :]

پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهایى ناچیز به دست آوردند، و چه بد معاملهاى کردند .
ملا علی قاری (متوفای1014هـ)

حدیث غدیر بدون شک صحیح است ؛ بلکه بعضی از حافظان آن را متواتر دانسته اند ؛ چون در نقل احمد آمده است :

این حدیث را در زمان خلافت علی علیه السلام بعد از اختلافی که در باره آن پیش آمد، سی تن از اصحاب شهادت دادند که آن را از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده اند.
علامه اسماعیل بن محمد العجلونی الجراحی (متوفای 1162هـ)

حدیث: «من کنت مولاه فعلی مولاه» را طبرانی و احمد وضیاء در کتابش المختارة، از زید بن ارقم وعلی و سی نفر از صحابه نقل کرده اند، پس حدیث متواتر و مشهور است.

العجلونی الجراحی ، إسماعیل بن محمد ، کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث على ألسنة الناس ، ج 2 ، ص 361 ، رقم : 2591
محمد ناصر البانی (1332هـ . 1914م ؛ 1420هـ - 1999م)

رای حدیث غدیر سند‌های بسیاری ذکر شده است که افراد زیادی مانند هیثمی در کتابش المجمع اسناد آن را ذکر کرده اند ، ومن آنچه آورده‌ام اندکی از آن است که هر کسی پس از آشنائی با اسناد آن یقین به صحت پیدا می کند . ابن عقده همه راه‌های نقل آن را در کتابی مستقل جمع کرده است و ابن حجر بنا بر بعضی از اسناد ، آن را صحیح و بر بعضی از اسناد ، حسن دانسته است .

خلاصه سخن آن که هر دو قسمت این روایت [من کنت مولاه فعلی مولاه ؛ اللهم وال من والاه ] صحیح هستند ؛ بلکه قسمت اول آن به صورت متواتر از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است ... .

البانی ، محمد ناصر (معاصر) ، السلسلة الصحیحة ، ج 4 ، ص 249
محمد بن اسماعیل صنعانی (متوفای1182هـ)

گروهی از بزرگان و پیشوایان در دانش حدیث ؛ مانند : احمد حنبل و حاکم نیشابوری و ابن ابی شیبه و ابن ماجه حدیث : من کنت مولاه... را با سند روایت کرده‌اند . برخی از پیشوایان آن را از احادیث متواتر شمرده اند .

الحسنی الصنعانی ، محمد بن إسماعیل الأمیر ، توضیح الأفکار لمعانی تنقیح الأنظار ، ج 1 ، ص 243 ، تحقیق : محمد محی الدین عبد الحمید ، ناشر : المکتبة السلفیة - المدینة المنورة .
سبط بن جوزی (متوفای 654هـ)

دانشمندان متخصص در تاریخ اسلام اتفاق دارند که قصه غدیر بعد از باز گشت رسول خدا ‌صلی الله علیه وآله ‌‌از حجة الوداع در هیجدهم ذی الحجة اتفاق افتاد ، اصحاب و یارانش را صد و بیست هزار نفر بودند جمع کرد و درسخنرانی اش فرمود : هر کس من او را مولا و رهبرم ؛ پس علی ، مولا و رهبر او است ، در این روایت با صراحت نه با کنایه و اشاره رسول خدا صلی الله علیه وآله علی را پیشوا قرار داد.‌‌

سبط بن الجوزی الحنفی ، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی ، تذکرة الخواص
علامه شمس الدین الجزری الشافعی (متوفای833هـ)

وی پس از نقل حدیث غدیر می گوید: این حدیث از این جهت حسن واز جهات زیادی صحیح و از جهت امیر المؤمنین علی و رسول خدا متواتر است، گروههای زیادی از گروههای زیادی دیگر آن را روایت کرده اند، سخن کسانی که بدون آگاهی از دانش حدیث آن را ضعیف دانسته اند ارزشی ندارد ونباید به آن اعتنا کرد.

الجزری الشافعی ، أبی الخیر شمس الدین محمد بن محمد بن محمد ، أسنی المطالب فی مناقب سیدنا علی بن أبی طالب کرم الله وجهه


«مولی» به معنای «اولی»
 
 
محمد بن اسماعیل بخاری (متوفای 256هـ) :

وی در تفسیر سوره حدید می‌نویسد :باب تفسیر سُورَةُ الْحَدِیدِ قال مُجَاهِدٌ ... «مَوْلَاکُمْ» أَوْلَى بِکُمْ .

مجاهد گفته است : (مولاکم) به معنای (اولی) و برتر به شما است .

البخاری الجعفی ، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ) ، صحیح البخاری
 
سنت
 
الکلبی ، محمد بن السائب ، (متوفى 146 هـ) ؛

محمد بن سائب کلبی از علمای پرآوازه لغت عرب در قرن دوم از کسانی است که تصریح کرده است که «مولی» به معنای «اولی» می‌آید .

فخر رازی ، مفسر مشهور اهل سنت در تفسیر آیه « هی مولاکم وبئس المصیر (الحدید / 15) » می‌نویسد :در لفظ (مولی) چند نظریه وجود دارد ، یکی از آن سخنان از ابن عباس است که گفته است: (مولاکم) یعنی فرجام و عاقبت . توضیح آن این است که (مَولی) از (وَلِی) به معنی نزدیک بودن است ؛ یعنی آتش جایگاه شما است که به آن نزدیک می شوید و به آن می رسید .

سخن دوّم از کلبی است که می‌گوید : (مولی) یعنی اولی و بر تر از شما به خود شما است .

الرازی الشافعی ، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای604هـ) ، التفسیر الکبیر أو مفاتیح الغیب ، ج 29 ، ص 198 ، ناشر : دار الکتب العلمیة - بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1421هـ - 2000م .
أبو حیان اندلسی ، نظر کلبی را این گونه نقل می‌کنند :

( هو مولانا ) ناصرنا وحافظنا وقال الکلبی هو أولى بنا من أنفسنا فی الموت والحیاة .(او مولای ما است) یاور و نگاهدار ما است ، کلبی گفته است : مولی به معنای اولی و برتر از ما به جان ما در مرگ و زندگی است .تفسیر البحر المحیط ، ج 5 ، ص 53 ، تحقیق : الشیخ عادل أحمد عبد الموجود - الشیخ علی محمد معوض، شارک فی التحقیق 1) د.زکریا عبد المجید النوقی 2) د.أحمد النجولی الجمل ، ناشر : دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت ، الطبعة : الأولى ، 1422هـ -2001م .
أبو حیان اندلسی ، نظر کلبی را این گونه نقل می‌کنند :

( هو مولانا ) ناصرنا وحافظنا وقال الکلبی هو أولى بنا من أنفسنا فی الموت والحیاة .(او مولای ما است) یاور و نگاهدار ما است ، کلبی گفته است : مولی به معنای اولی و برتر از ما به جان ما در مرگ و زندگی است البغوی ، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ) ، تفسیر البغوی ، ج 2 ، ص 299 ، تحقیق : خالد عبد الرحمن العک ، ناشر : دار المعرفة - بیروت
أبی عبیدة ، معمر بن المثنی ، (متوفای 210هـ)

«هِیَ مَوْلاَکُمْ» أولى بکم .این مولای شما است ؛ یعنی اولی و برتر است به شما .

التیمى ، أبو عبیدة معمر بن المثنى ، مجاز القرآن
أبو بکر الأنباری (متوفای 328هـ)‌‌‌

ابوبکر انباری گفته : مولی به معنای اولی است ، و این فرمایش خداوند : (النار هی مولاکم) ؛ یعنی نار اولی است برای شما . در شعر لبید هم به معنای اولی آمده است : دو گروه متخاصم گمان بردند که ترسناک تر و سزاوارتر برای ترس و وحت پشت سر و روبرو است .

الأنباری ، أبو بکر محمد بن القاسم (متوفای328هـ) ، الزاهر فی معانی کلمات الناس
إبن منظور الأفریقی (متوفای 711هـ)

ابن منظور مصری که کتاب لسان العرب او از برترین کتاب‌های لغت به شمار می‌رود ، با استشهاد به شعر معروف لبید تصریح می‌کند که «مولی» در این شعر به معنای «أولی» است :

وأما قول لبید : فعدت کلا الفرجین تحسب أنه مولى المخافة خلفها وأمامها فیرید أنه أولى موضع أن تکون فیه الحرب .

(ترجمه شعر قبلا ذکر شد) در شعر لبید : از (مولی المخافة) این چنین قصد شده است که : سزاورتر و بر ترین مکان که در آن جنگ خواهد بود ، پشت سر و رو برو است .الأفریقی المصری ، محمد بن مکرم بن منظور (متوفای711هـ) ، لسان العرب ، ج 15 ، ص 410 ، ناشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة : الأولى
الدقیقی النحوی (متوفای614هـ)

وی نیز که از بزرگان علم لغت در قرن هفتم به شمار می‌ورد ، تصریح می‌کند که «مولی» به معنای «اولی» می‌آید :

وقال تعالى : «مأواکم النار هی مولاکم» أی أولى بکم .

خداوند فرمود : جایگاه شما آتش است، یعنی آتش اولی و برتر است برای شما .

الدقیقی النحوی ، سلیمان بن بنین (متوفای614هـ) ، اتفاق المبانی وافتراق المعانی ، ج 1 ، ص 138 ، تحقیق : یحیى عبد الرؤوف جبر ، ناشر : دار عمار - الأردن ، الطبعة : الأولى ، 1405هـ 1985م
الحسینی الزبیدی (متوفای 1205هـ)

الزبیدی در تاج العروس به استشهاد به شعر معروف لبید تصریح می‌کند که «مولی» در این شعر به معنای «أولی» است :

وأما قول لبید : فعدت کلا الفرجین تحسب أنه مولى المخافة خلفها وأمامها فیرید أنه أولى موضع أن تکون فیه الحرب .

(ترجمه شعر قبلا ذکر شد) در شعر لبید : از (مولی المخافة) این چنین قصد شده است که : سزاورتر و بر ترین مکان که در آن جنگ خواهد بود ، پشت سر و رو برو است .

الحسینی الزبیدی ، محمد مرتضى (متوفای1205هـ ، تاج العروس من جواهر القاموس ، ج 40 ، ص 254 ، تحقیق : مجموعة من المحققین ، ناشر : دار الهدایة
أبو البقاء الکفوی (متوفای 1094هـ) :

کفوی از بزرگان لغت در قرن یازدهم است . وی در کتاب مشهورش الکلیات در باره کلمه (مولی) می ‌نویسد :

«مأواکم النار هی مولاکم» أی : هی أولى بکم .

جایگاه شما آتش است ؛ یعنی اولی و سزاوار تر برای شما است .

الکفوی الحنفی ، أبو البقاء أیوب بن موسى الحسینی ، (متوفای1094هـ) ، الکلیات معجم فی المصطلحات والفروق اللغویة ، ج 1 ، ص 870 ، تحقیق : عدنان درویش - محمد المصری ، ناشر : مؤسسة الرسالة - بیروت - 1419هـ - 1998م

 
ابن حجر عسقلانی متوفی 852

ابن حجر عسقلانی در شرح این مطلب می‌نویسد :

قوله مولاکم أولى بکم قال الفراء فی قوله تعالى «مأواکم النار هی مولاکم» یعنی أولى بکم وکذا قال أبو عبیدة وفی بعض نسخ البخاری هو أولی بکم وکذا هو فی کلام أبی عبیدة .

فراء در توضیح آیه شریفه : (ماواکم النار هی مولاکم) گفته است : مولی به معنای اولی و برتر به شما است ، ابوعبیده نیز چنین گفته است و در بعضی از نسخه‌های بخاری به معنای «او اولی به شما است» آمده است ، و همچنین است در سخن ابوعبیده .

العسقلانی الشافعی ، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) ، فتح الباری شرح صحیح البخاری ، ج 8 ، ص 628 ، تحقیق : محب الدین الخطیب ، ناشر : دار المعرفة - بیروت .
معنای واژه «ولی» در فرهنگ خلفا

ابوبکر و عمر خود را «ولی رسول خدا» می‌دانستند :

مسلم بن حجاج نیشابوری در صحیحش به نقل از خلیفه دوم می‌نویسد :پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) ابوبکر گفت : من جانشین رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علی ) آمدید و تو ای عباس میراث برادر زاده‌ات را درخواست کردی و تو ای علی میراث فاطمه دختر پیامبر را .ابوبکر گفت : رسول خدا فرموده است : ما چیزی به ارث نمی‌گذاریم ، آن‌چه می‌ماند صدقه است و شما او را دروغگو ، گناه‌کار ، حیله‌گر و خیانت‌کار معرفی کردید و حال آن که خدا می داند که ابوبکر راستگو ،‌ دین دار و پیرو حق بود .پس از مرگ ابوبکر ،‌ من جانشین پیامبر و ابوبکر شدم و باز شما دو نفر مرا خائن ، دروغگو حیله گر و گناهکار خواندید .النیسابوری ، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ) ، صحیح مسلم ، ج 3 ، ص 1378 ، ح 1757 ، کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَیْءِ ، تحقیق : محمد فؤاد عبد الباقی ، ناشر : دار إحیاء التراث العربی - بیروت .

در این روایت خلیفه دوم تصریح می‌کند که ابوبکر خود را ولی = خلیفه رسول خدا می‌دانست ؛ ولی شما دو نفر او را تکذیب کرده و وی را خیانت کار و ... می‌دانستید ، من نیز خودم را ولی = خلیفه رسول خدا می‌دانم و شما دو نفر مرا دروغگو خیانت کار و ... می‌دانید.
الإمام أبی عوانة یعقوب بن إسحاق الاسفرائنی متوفی 316هـ

عمر گفت : و چون رسول خدا از دنیا رفت ابوبکر گفت : من ولی و جانشین پیامیرم ، و همانگونه که او رفتار کرد من نیز چنان خواهم رفت ؛ سپس عمر به علی و عباس گفت : شما خیال می‌کردید که أبو بکر ظالم و فاجر است ... سپس من بعد از ابوبکر دو سال حکومت کردم و روش رسول و ابوبکر را ادامه دادم ...

نکته مهم در این روایت این است که ابوبکر می‌گوید : «أنا ولی رسول الله (ص) بعده» کلمه «بعده» مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود می‌رساند .حال سؤال این جا است که چرا باید کلمه (ولی) و (مولی) که در سخن رسول باید با هزاران تأویل حمل بر غیر مراد متکلم شود ولی در سخن دیگران نیازی نباشد ؟
إبن أبی شیبة الکوفی متوفای235 ه

عمر گفت : و چون رسول خدا از دنیا رفت ابوبکر گفت : من ولی و جانشین پیامیرم ، و همانگونه که او رفتار کرد من نیز چنان خواهم رفت ؛ سپس عمر به علی و عباس گفت : شما خیال می‌کردید که أبو بکر ظالم و فاجر است ... سپس من بعد از ابوبکر دو سال حکومت کردم و روش رسول و ابوبکر را ادامه دادم ...إبن أبی شیبة الکوفی ، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ) ، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار

نکته مهم در این روایت این است که ابوبکر می‌گوید : «أنا ولی رسول الله (ص) بعده» کلمه «بعده» مطلب را روشن تر و ما را بهتر به مقصود می‌رساند .حال سؤال این جا است که چرا باید کلمه (ولی) و (مولی) که در سخن رسول باید با هزاران تأویل حمل بر غیر مراد متکلم شود ولی در سخن دیگران نیازی نباشد ؟
ابوبکر خود را «ولی امر مسلمین» می‌دانست :

متقی هندی گوید: خداوند محمد را پیامبر و سرپرست و پیشوای مؤمنان قرار داد ، و به وجود او بر ما منت گذاشت تا آن که او را نزد خودش خواند ، مردم را آزاد گذاشت تا خودشان بر اساس مصلحت‌ها پیشوا بر گزینند ؛ پس مرا به سرپرستی بر گزیدند ، به کمک خدا نه از چیزی می ترسم و نه سرگردانی احساس می کنم .

 
ابوبکر خود را «ولی امر مسلمین» می‌دانست :

ابن عساکر گوید: وقتی که با ابوبکر بیعت شد خطبه‌ای خواند که به خدا سوگند بعد از او چنین خطبه‌ای خوانده نشد ، پس از حمد و ثنای الهی گفت : من به امر رهبری شما برگزیده شدم ؛ ولی از آن خوشنود نیستم ، دوست داشتم یکی از شما این مسؤولیت را می‌پذیرفت ...

 


انتصاب عمر به عنوان ولی

ابوبکر به عثمان گفت بنویس : این سفارشی است به مسلمانان ؛ اما بعد ... سپس بیهوش شد ، عثمان نوشته را ادامه داد ، عمر بن خطاب را جانشین خودم بر شما قرار دادم ، سپس ابوبکر به هوش آمد ، گفت : آنچه نوشته‌ای برایم بخوان ؟ عثمان خواند و نام عمر را برد ، ابوبکر تکبیر گویان به عثمان گفت : خدا تو را پاداش نیکو دهد .

آنگاه ابوبکر دست‌ها را بلند کرد و گفت : خداوندا من عمر را بدون اجازه پیامبرت جانشین قرار دادم ، جز صلاح آنان و جلوگیری از فتنه قصدی نداشتم ، تو خود آگاه تری که من در آستانه سفرم ، پس تلاش کردم تا بهترین و نیرومند ترین آنان را که حریص بر پیشرفت آنان باشد بر گزینم . او را از جانشینان هدایتگر که از پیامبر رحمت و صالحان پیروی نماید قرار ده ، و مردم را شایسته رهبری او گردان .

و نیز این عهد نامه را برای مسلمانان شام و فرماندهان ارتش فرستاد و به آنان گوشزد نمود که : بهترین فرد از میان شما را امیر و رهبر شما قرار دادم .

التمیمی البستی ، محمد بن حبان بن أحمد أبو حاتم (متوفای354 هـ) ، الثقات ، ج 2 ، ص 192 ـ 193 ، تحقیق السید شرف الدین أحمد ، ناشر : دار الفکر ، الطبعة : الأولى ، 1395هـ – 1975

 
انتصاب عمر به عنوان ولی

ابوبکر در نامه‌ای به فرماندهان ارتش نوشت : عمر را بر شما جانشین قرار دادم ، و در این کار جز خیر خواهی برای مسلمین نخواستم ، سپس ابو بکر از دنیا رفت و شب بدنش دفن شد .

الجزری ، المبارک بن محمد ابن الأثیر (متوفای544هـ) ، معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول ، ج 4 ، ص 109 .

استفاده از ماده «خلیفه» و «ولی» در این روایت ، نشانگر آن است که در آن زمان مردم از این دو کلمه یک معنی استنباط می‌کرده‌اند و «ولی» همان معنایی داشته است که «خلیفه» داشته است .

نه تنها خلیفه اول برای انتصاب عمر از واژه «ولی» استفاده می‌کند ؛ بلکه صحابه نیز در اعتراضی که به ابوبکر داشتند ، از دو کلمه «ولی» و «خلیفه» در کنارهم استفاده کرده‌اند
مقارنه ولایت رسول خدا و ولایت امیر مؤمنان علیها السلام 

رسول خدا صلی الله علیه وآله قبل از جمله «من کنت مولاه فعلی مولاه» از مردم اقرار گرفت که آیا من از خود شما به شما سزاوارتر نیستم ؟ «ألست أولی بکم من انفسکم» . وقتی همه مردم سخن آن حضرت را تصدیق کردند ، بلا فاصله بعد از آن فرمود : پس هرکس من مولای او هستم ، علی نیز مولای او است .

بسیاری از روایات غدیر که از طریق اهل سنت نقل شده ، جمله «الست أولی بالمؤمنین من انفسهم» را به همراه دارد که ما در مقاله «تواتر حدیث غدیر» به این روایات اشاره و صحت آن‌ها را ثابت کرده‌ایم . ولی در این جا فقط به شش روایت بسنده می‌کنیم :

1 . در روایت ابن ماجه آمده است که آن حضرت فرمود :

فقال أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُ أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا بَلَى قال فَهَذَا وَلِیُّ من أنا مَوْلَاهُ ... .

فرمود: آیا من از جان مؤمنان به آنان بر تر نیستم؟ گفتند: آری چنین است، فرمود: آیا من نسبت به هر مؤمنی بر جان او برتر نیستم؟ گفتند: آری چنین است، فرمود: این علی رهبر و سر پرست هر کسی است که من مولای او هستم.....

ابن ماجه القزوینی ، محمد بن یزید (متوفای275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، 

محمد ناصر البانی نیز بعد از نقل روایت می‌گوید :

این روایت را ابن ماجه نقل کرده است و سند آن نیز صحیح است.

أخرجه ابن ماجة ( 121 ) . قلت : و إسناده صحیح .

ألبانی ، محمّد ناصر ، سلسة الأحادیث الصحیحة‌ ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المکتبة الشاملة .

 



 
اعتراف به امامت درحدیث غدیر

 
محمد بن طلحة شافعی (متوفای 658هـ) :

وی در کتاب کفایة الطالب که آن را در باره مناقب امیر مؤمنان علیه السلام نگاشته است ، بعد از نقل روایت « ولو کنت مستخلفاً أحداً لم یکن أحد أحق منک لقدمک فی الإسلام وقرابتک من رسول الله ، وصهرک ... ؛ اگر بنا بود جانشین برگزینم هیچ کس سزاوارتر از تو به جهت پیشگامی‌ات در اسلام و نزدیک بودن به پیامبر خدا و داماد او بودن نیست) می‌نویسد :

وهذا الحدیث وإن دل على عدم الاستخلاف ، لکن حدیث غدیر خم دلیل على التولیة وهی الاستخلاف ، وهذا الحدیث أعنی حدیث غدیر خم ناسخ لأنه کان فی آخر عمره ( ص ) .

این حدیث اگر چه از ظاهر آن بر می‌آید که رسول خدا جانشین تعیین نکرد ؛ ولی حدیث غدیر خم دلیل بر تعیین سرپرست است که همان جانشینی رسول خدا است ؛ بنا بر این حدیث غدیر خم ناسخ حدیث قبل می‌شود ؛ چون حدیث غدیر در آخر عمر مبارک رسول الله ایراد شده و متأخر است .

الگنجی الشافعی ، الإمام الحافظ أبی عبد الله محمد بن یوسف بن محمد القرشی ، کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب.
استدلال های امام علی به غدیر

 
حضرت على علیه السّلام مردم را در رحبه گرد آورد و فرمود : سوگند مىدهم هر مرد مسلمانى که غدیر خم را به خاطر دارد و سخنى را که در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است ، از جا برخیزد . سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعیم گفته است که افراد بسیارى شهادت دادند ـ و اعلام کردند آن هنگام که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست امیر المؤمنین على علیه السّلام را به دست مبارک خود گرفت خطاب به مردم فرمود :

آیا می‌دانید که من شایسته‌تر به مؤمنان از خود آنها مىباشم ؟ همگى فرمایش رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را تصدیق کردند . رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود :

هر کس من مولای او هستم ،‌ این [علی] مولای او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و دشمن على را دشمن بدار .

ابو طفیل گفت : از میان جمع در حالى بیرون رفتم که در خودم احساس ناراحتى مىکردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به دیدار «زید بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنین و چنان شنیدم و ناراحت شدم ! «زید» گفت : آنچه را که شنیدى انکار مکن ! به دلیل آن که، آنچه را که استماع کردهاى من خود از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدهام !

هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :

رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .

مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، علی بن أبی بکر الهیثمی (متوفای807 هـ ) ج 9 ، ص 104 ، ناشر : دار الریان للتراث/دار الکتاب العربی - القاهرة , بیروت – 1407 .

این روایت را احمد نقل کرده و راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ؛ غیر از فطر بن خلیفه که او نیز مورد اعتماد است.
سعید بن وهب گوید : حضرت على علیه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است از جا برخیزد . در این هنگام پنج تن و یا شش تن برخاستند و گواهى دادند که آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در محل غدیر شنیدند، خطاب به مردم فرمود:هر کس من مولای او هستم ، این علی نیز مولای اوست.هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :رواه أحمد ورجاله رجال الصحیح .(مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 104 )
سنت-تاریخ تحلیل نشده اسلام
ابو اسحاق از عمرو بن ذى مرّ ، سعید بن وهب و زید بن یثیع نقل کرده است که هر سه به اتفاق هم گفتند که شنیدیم حضرت على علیه السّلام سوگند مىداد که هر کسى از شما از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله در روز غدیر خم آن چه را درباره من فرموده ، شنیده است ، شهادت خود را اعلام نماید . سیزده تن از حاضران از جای خود برخاستند و گواهى خود را اعلام داشتند که از آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله شنیدیم ، فرمود :

آیا من از جان مؤمنان سزاوراتر از خود آنها نیستم ؟ مردم فرموده آن حضرت را تصدیق کردند . در این هنگام دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود : «من کنت مولاه فعلىّ مولاه اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه واحبّ من احبّه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله» .

هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید :رواه البزار ورجاله رجال الصحیح غیر فطر بن خلیفة وهو ثقة .مجمع الزوائد ، ج 9 ، ص 105 .

این روایت را بزار نقل کرده و تمام راویان آن ، راویان صحیح بخاری هستند ، غیر از فطر بن خلیفه که او نیز قابل اعتماد است .
سنت-سنت نبوی-سایت سنت
أبی اسحاق از سعید بن وهب و از «زید بن یثیع روایت کرده است که هر دو تن گفتند : حضرت على علیه السّلام در رحبه ، حاضران را سوگند داد که هر کس در روز غدیر خم سخنى در حق من از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیده است از جا برخیزد . در این هنگام شش تن از کنار سعید بن وهب و شش تن از کنار زید بن یسع برخاستند و گواهى دادند که آنان در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در محل غدیر شنیدند ، خطاب به مردم فرمود :

آیا خداوند از مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیست ؟حاضران گفتند :آرى ! خدا بر همگى آنان اولویت دارد.رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

بارخدایا هرکه من مولای او هستیم ، این علی مولای اوست ، بارخدایا دوست بدار کسانی که او را دوست دارند و دشمن باش با کسی که با او دشمنی ورزد.
سنت
اعتراف وحشتناک البانی در مورد استدلال حضرت علی در مورد غدیر را ببینیم

عبد الله پسر احمد در آنچه بر مسند احمد افزوده است ، از سعید بن وهب و زید بن یثیع نقل کرده که این دو نفر گفته‌اند : علی در رحبه مردم را سوگند داد که هر کس حدیث غدیر را از رسول خدا شنیده است از جا بر خیزد . بعد از شش نفر از کنار سعید و شش نفر از کنار زید شهادت دادند ... و در حدیث چهارم ـ در طریق داشت دوّم و سوّم ـ نیز این روایت گذشت . سند آن نیکو است و بزار نیز همانند آن را به شکل کامل‌تری نقل کرده است. و برای این روایت سند‌های بسیاری وجود دارد که طایفه بزرگی از علما آن را نقل کرده‌اند ؛ از جمله هیثمی در مجمع الزوائد .

من نیز تا اندازه‌ای که در توانم بود این روایات را بعد از تحقیق سند‌های آن ، آن‌هایی را که سندش قطعی بوده نقل کردم وگر نه این روایت طرق بسیاری دارد . و ابن عقده نیز آن را در کتابی جدا‌گانه آورده است .

ابن حجر عسقلانی در باره حدیث غدیر گفته : بعضی از روایات غدیر صحیح و بعضی از آن حسن هستند . و خلاصه این که این حدیث با هر دو قسمتش [ من کنت مولاه ... اللهم وال من والاه] صحیح است ؛ بلکه قسمت اول آن به صورت متواتر از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم نقل شده ؛ چنانچه برای کسانی که در سند آن تحقیق کرده‌اند ، مطلب آشکاری است و من به اندازه کافی آن را ذکر کردم .
سنت
www.shafaqna.com
 
۰ نظر
احمد یوسفی

« دانستنیهای عید غدیر خم » 1

1- آیا می دانید طوماری که پس ازغدیر نوشته شد چه بود و به چه منظوری نوشته شد

مخالفان غدیر، برای اعلام مخالفت خود با ولایت علی(ع)، پس از گفت‌وگوی فراوان، عهدنامه‌ای به خط سعید بن عاص نوشتند تا بگویند که پیامبر، شخصی را برای امامت و رهبری تعیین نکرد و مردم باید با تشکیل شورا هرکس را می‌خواهند، برگزینند و هدف اصلی آنان از این کار، انکار ولایت حضرت علی(ع) بود. در بخش‌هایی از این عهدنامه آمده بود:

این عهدنامه‌ای است که گروهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله ـ اعم از مهاجر و انصار ـ بر مضمون آن اتفاق کرده‌اند. آنان کسانی هستند که خداوند متعال، در کتاب آسمانی، به وسیله رسول و به زبان او، آنان را ستوده است. این گروه بعد از کوشش در رأی و مشورت در امر، از سر دل‌سوزی برای اسلام و مسلمانان در طول تاریخ، آنچه را به مصلحت دین و مردم می‌دانستند، در این عهدنامه منعکس کردند تا نسل‌های آینده با به کار بستن مضامین آن و پیروی از این روش، سعادت دنیا و‌ آخرت خود را به دست آورند.

اما بعد؛ به‌درستی که خداوند متعال به منّ و کَرَم خویش، محمد را به‌سوی مردم فرستاد تا دین مورد رضایت او (خدا) را به مردم ابلاغ کند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در وظیفه تبلیغی خود کوتاهی نفرمود و آنچه را مأمور به تبلیغ آن بود، به مردم اعلام و مسلمانان را به حفظ آن مأمور ساخت، تا آنکه دین به کمال خود رسید و واجبات و سنن الهی در جامعه اجرا شد. پس از آن، خداوند، رسول خویش را به‌سوی خود، خواند و آن حضرت در کمال عزت و احترام، دعوت حق را لبیک گفت و به دیار باقی شتافت، بدون آنکه شخص خاصی را به جانشینی خود برگزیند، بلکه اختیار تعیین خلیفه را به مردم واگذار کرد تا هرکس را که مورد اطمینان آنان باشد، به جانشینی رسول و ولایت امر مسلمانان برگزینند و به درستی که برای مردم مسلمان، پیروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله شایسته است، چنان‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «برای کسانی که مشتاق دیدار پروردگار در روز قیامت هستند، پیروی از رسول، نیکو است.» به راستی که رسول خدا صلی الله علیه و آله کسی را جانشین خود قرار نداد، تا خلافت در یک خاندان جای نگیرد و دیگران هم از آن بهره‌ای ببرند و همچون ارث از شخصی به شخص دیگر منتقل نگردد و در میان ثروتمندان دست به دست نچرخد و هیچ خلیفه‌ای نتواند ادعای خلافت در اولاد خود را تا روز قیامت بکند. بر مسلمانان هر عهد و زمانی لازم است که بعد از مرگ هر خلیفه، اصحاب حل و عقد آنان، پس از تبادل افکار و مشورت، زمام امور مسلمانان را به کسی بسپارند که او را صالح و شایسته تشخیص دهند و او را ولیّ امر مسلمانان و صاحب اختیار اموال و جان آنان قرار دهند؛ زیرا صلاحیت و لیاقت برای این امر (تشخیص ولیّ امر) بر اصحاب حل و عقد است و آنان از تشخیص ولیّ امر ناتوان نخواهند بود. پس اگر کسی ادعا کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله شخص خاصی را به جانشینی خود برگزیده و او را به اسم و نسب معرفی کرده است، سخنی بیهوده گفته و برخلاف نظر اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله رأی داده و با جماعت مسلمانان به مخالفت برخاسته است. اگر کسی مدعی شود که خلافت و جانشینی رسول، ارث است و بعد از او به دیگری منتقل می‌گردد، سخنی به گزاف گفته است؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: ما گروه انبیا ارث به کسی نمی‌دهیم و آنچه از ما باقی بماند، صدقه است. و اگر کسی مدعی گردد که خلافت رسول شایسته هرکس نیست، بلکه شخص معیّن و خاصی از میان مسلمانان سزاوار این مقام است و خلافت حق اوست و برای دیگری سزاوار نیست؛ زیرا خلافت در ادامه نبوت است و همان حکم را دارد، پس این سخن شنیدنی نیست و گوینده آن دروغ‌گو است؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: اصحاب من مانند ستارگان آسمانند، به هرکدام اقتدا کنید، هدایت می‌شوید. و اگر کسی ادعا کند که او سزاوار خلافت است و نه غیر او، آن هم به واسطه نزدیکی با رسول از حیث نسب و سبب، و همین معیار در هر عصر و زمانی ملاک خلافت است تا دنیا باقی است، پس کلام او بی‌مورد است؛ زیرا ملاک و معیار، تقواست و نه نزدیکی با رسول خدا صلی الله علیه و آله ، چنان‌که خداوند می‌فرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» و همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: تمام مسلمانان یکی هستند و علیه مخالف، در یک صف قرار دارند. پس کسی که به کتاب خدا ایمان بیاورد و سنت رسول را پذیرا باشد، بر طریق حق است و اشکالی در کار او نیست و کسی که برخلاف آن حرکت کند و از جمع مسلمانان جدا گردد، او را بکشید؛ زیرا در کشتن او صلاح امت نهفته است. همچنین پیامبر فرمود: کسی که جمعیت امت مرا متفرق سازد و شقّ عصای امت کند و در صفوف امت شکاف اندازد، پس او را به قتل برسانید، حال هرکس می‌خواهد باشد؛ زیرا اجتماع امت، رحمت است و جدایی امت، عذاب و امت من هیچ‌گاه بر گمراهی جمع نمی‌شوند و همه در برابر دشمن به سان یک دست هستند. از جماعت مسلمانان جدا نمی‌شوند مگر دشمنان، که در این صورت ریختن خون آنها مباح است.

تاریخ کتابت: محرم الحرام سال دهم هجری

افرادی مانند ابوسفیان، عکرمه بن ابی‌جهل، صفوان بن امیه، سعید بن عاص، خالد بن ولید، عباس بن ابی‌ربیعه، بشر بن سعد، سهیل بن عمرو، حکیم بن خرام، صهیب بن سنان، ابواعور اسلمی، مطیع بن اسود و... این عهدنامه را امضا کردند.1

پس از امضای این عهدنامه، آن را به ابوعبیده جراح سپردند. ابوعبیده نیز آن را به سفارش آنان در محلی از کعبه دفن کرد و تا زمان خلافت خلیفه دوم همچنان دفن بود.

-----------------------------

1. نک: غدیرشناسی، صص 65 ـ 68، به نقل از: بحارالانوار، ج 28، صص 103 ـ 105.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

2- آیا می دانید چرا حادثه مهم بیعت مردم با امام علی ع با نام غدیر معروف شد؟

بیابان غدیرخم پس از سرزمین جُحْفه در 3 میلی (هر میل ‌1609متر) مکه قرار دارد و در آنجا رود کوچکی جاری بود.                                 

در این مکان، ولایت امام علی(ع) اعلام شد و 120 هزار حاجی، از زن و مرد، برای بیعت با آن حضرت دو روز در آنجا توقف کردند. چون این مراسم کنار این رود کوچک برگزار شد، به نام غدیر معروف گشت. البته این روز، نام‌های دیگری نیز دارد، مانند یوم الولایه (روز اعلام ولایت)؛ یوم البیعة (روز بیعت) و یوم الدّوح (روز بزرگ که حادثه بزرگی در آن رخ داد یا روزی که مردم در کنار درختان تنومند صحرای غدیر، با استفاده از سایه‌های آنها، سایبان برای خود درست کردند).

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

3-آیا می دانید نخستین کسی که با حضرت علی (ع) بیعت کردچه کسی بود ؟

پس از آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله پیام وحی را ابلاغ کرد و امام علی(ع) را به جایگاه فراخواند، نخستین کسی که دست آن حضرت را گرفت و با ایشان بیعت کرد، شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و سپس دیگران بیعت کردند.

مردان خدمت امام علی(ع) می‌آمدند و دست در دست آن حضرت می‌گذاشتند و می‌گفتند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین.» برخی مانند ابابکر و عمر و عثمان جلو آمدند و خطاب به امام گفتند: «بخٍّ بخٍّ لک یا ابالحَسَن لَقَدْ اَصْبَحْتَ مَولایَ وَ مَوْلی کُلّ مؤمنٍ و مؤمِنَةٍ؛ درود بر تو، درود بر تو ای پدر حسن! صبح کردی درحالی‌که امام من و امام هر مرد و زن مسلمان هستی».

سپس نوبت به زنان رسید. امام در جلوی خیمه بر زمین نشست، طشت آبی مقابل آن حضرت نهادند و امام دست مبارک را در آب تشت فرو برد. زنان مسلمان جلو می‌آمدند و دستی بر آب تشت می‌زدند و می‌گفتند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین».1

-----------------------------

1. نک: سیره حلبی، ج 3، ص 283؛ تذکرة الخواص الامه، ص 18؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 329؛ اثباة الهداة، ج 3، ص 543؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 485؛ تاریخ دمشق، ج 2، ص 548؛ مناقب خوارزمی، ص 94؛ مسند ابن حنبل، ج 4، ص 281؛ فصول المهمه، ص 24؛ ذخائر العقبی، ص 67 و... .

 

۰ نظر
احمد یوسفی

« دانستنیهای عید غدیر خم » 3

7-آیا می دانید سخن حضرت زهرا (س) با مردم مدینه در مورد روز غدیر چه بود؟

یکی از روزهای پس از پیامبر (ص) که مردم در کوچه نزدیک خانه حضرت علی (ع) گرد آمده بودند، دختر رسول خدا(ص) از خانه بیرون آمده و در کنار درب ورودی منزل ایستاد، و خطاب به مردم فرمود: لا عهد لی بقوم حضروا اسوء محضر منکم ،ترکتم رسول الله (ص) جنازه بین ایدیننا و قطعتم امرکم فیمابینکم، لم تستامرونننا و لم تردو النا حقا کانکم لم تعلموا ما قال یوم غدیر خم ، والله لقد له (علی بن ابی طالب) یومئذ الولاء لیقطع منکم بذالک منها الرجاء، ولکنکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیکم، والله حسیب بیننا و بینکم فی الدنیا و الاخره .

من ملتی را مثل شما نمی شناسم که اینگونه عهدشکن و بد برخورد باشند، جنازه رسول خدا را در دست ما گذاشته رها کردید، و عهد ما پیمانهای میانتان را بریده ، فراموش نموده اید و ولایت و رهبری امام علی (ع) و ما اهل بیت را نکار کردید، و حق مسلم ما را باز نگرداندید.

آیا از غدیر خم آگاهی ندارید؟ سوگند به خدا که رسول گرامی اسلام در آن روز ولایت و رهبری امام علی (ع) را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت ، تا امید شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع نماید، ولی شما رشته های پیوند معنوی میان پیامبر (ص) و خودتان را پاره کردید، این را بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داوری خواهد کرد.)

منبع : سایت آفتاب

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

8-آیا می دانید امامان معصوم (ع) چگونه غدیر را تبلیغ می کردند؟

امامان معصوم (ع) پس از رسول خدا(ص) همواره در بحث و مناظرات سیاسی ، عقیدتی خود مردم را به یاد غدیر می انداختند و می فرمودند اگر اعتراف دارید که روز غدیری وجود دارد، و بیعت با ولایت در آن روز تحقق یافت ، پس چرا حکومت غیر ما را پذیرفته اید؟ پس از حضرت زهرا (س) کسی که روش مناظره با حدیث غدیر را از نظر کاربردی مطرح فرمود علی (ع) است . در بسیاری از مواقع حساس ، و در روز شوری و تا "سال ۲۳ هجری " که امام ع فرمود:

فانشد کم باالله هل فیکم احد قال رسول الله (ص ) من کنت مولاه فعلی مولاه ، الهم وال من والاه ، و عاد من عاداه وانصر من نصره ، لیبلغ الشاهد الغایب غیری ؟

آیا از شما غیر از من کسی هست که پیامبر (ص) درباره او فرمود باشد؟"هر کس را که من مولی او هستم، علی مولی اوست، خدایا دوست دار دوستان او را، دشمن دار دشمنان او را، یاری کن یاری کنندگان او را، پس باید حاضران به غائبان خبر دهند" همه گفتند: نه غیر از تو کسی نیست (قالواللهم لا) و پس از حضرت امیرالمؤ منین (ع) حضرت امام مجتبی (ع) و عمار یاسر و عبدالله بن جعفر و قیس بن سعد با یاد حماسه غدیر با دشمنان ولایت علی (ع) بحث و مناظره کردند.

از حدیث غدیر را دیگران از حضرت زهرا (س) یاد گرفتند، که آغازگر این راه بود، و با دشمنان ولایت بر اساس حماسه غدیر بحث و مناظره می کرد که یکی از آنها اصبغ نباته است . اصبغ یکی از رجال بنام و از یاران حضرت علی (ع) است که برای مذاکره با معاویه به شام فرستاده شد. ر معاویه وارد شدم دیدم عمروبن عاص و جمعی از سران بنی امیه در اطراف معاویه حلقه زدند، و ابوالدرداء در پیش روی او قرار دارند. تا چشم او به من افتاد، گفت : عثمان مظلوم کشته شد و چرا علی (ع) قاتلان عثمان را به من تحویل نمی دهد؟ در جواب معاویه گفتم : ای معاویه ، ما و هم می دانی که دروغ می گویی ، تو عثمان را بهانه قرار دادی که به حکومت دست یابی . بعد به ابوهریره گفتم : تو را به خدائی که می پرستی سوگند می دهم در روز غدیر خم کجابودی ؟ ابوهریره گفت : در میان جمعیت بودم . پرسیدم ، رسول خدا در آن روز درباره علی (ع) چه فرمود؟ ابوهریره گفت شنیدم که رسول خدا فرمود: « من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم و ال من والاه و عادمن عاداه و انصر من نصره و خذله .»

گفتم ای ابوهریره ! تو که این سخنان را با گوش خود از پیامبر شنیدی پس چرا علی (ع) را دشمن می داری ؟ ابوهریره فقط گفت : انالله و انا الیه راجعون .چون معاویه دید که روش مناظره من در حاضران مجلس تاثیر کرد فریاد زد و با سخنان بی مورد مرا ساکت کرد.

حماسه غدیر آنقدر والاست که دشمنان امام نیز در بحث و مناظره خود از حدیث غدیر یاد می کردند مانند: عمروعاص که برای غلبه بر معاویه عمربن عبدالعزیز برای پیروزی بر مخالفان و ماءموران برای پاسخ دادن به علماء فرق سلامی ، را می توان نام برد.

● از دیدگاه امامان شیعه بزرگترین عید اسلامی کدام است ؟

پس از حادثه عظیم غدیر یکی از مسئولیت های سیاسی اجتماعی مسلمین این بود که از دیدگاه امامان شیعه بزرگترین عید ملت اسلام عید غدیر است. امام رضا (ع) فرمود: و هو یوم الزینه فمن تزین لیوم الغدیر غفرالله کل خطیئه عملها صغیره او کبیره. « روز غدیر، روز زینت و آراستن است ، کسی که برای روز غدیر خود را بیاراید خدا گناهان او را چه کوچک باشد چه بزرگ می آمرزد»

منبع : http://www.aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7c1229164819_ghadir_p1.php/%DA%86%D9%82%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%BA%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%AF

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 9-آیا می دانید اگر غدیر نبود شناخت مؤ من و منافق ممکن نمی شد .

ولایت نبود مدعیان دروغین ، منافقان تشنه قدرت ، انسانهای متظاهر به اسلام آزمایش نمی شدند، همه می گفتند ایمان داریم همه ادعا داشتند از یاران پیامبرند، همه اظهار می کردند مسلمانند اما وقتی فرمان خدا ابلاغ شد که همه باید با امام بر حق بیعت کنند، و بر این بیعت وفادار بمانند. گروهی آشکارا مخالفت کردند. و گروه دیگر پیمان نامه سیاسی نوشتند. برخی انواع توطئه ها را سامان دادند تا خلافت از خاندان عترت خارج شود آنگاه غدیر معیار شناخت مؤ من و منافق که حضرت اباعبدالله فرمود: ما کنا نعرف المنافقین علی عهد رسول الله، الا ببغضهم علیا و ولده علیه السلام .

امام حسین (ع) فرمود: (در زمان رسول خدا(ص) منافقین را نمی شناختیم جز با دشمنی و کینه توزی آنان نسبت به علی (ع) و فرزندان او.

منبع : سایت آفتاب

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
احمد یوسفی